سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 تعداد کل بازدید : 122306

  بازدید امروز : 3

  بازدید دیروز : 7

آرش شفاعی2

 
دانشمندترین مردم، بیمناکترین آنان از خدای سبحان است [امام علی علیه السلام]
 
نویسنده: آرش شفاعی ::: چهارشنبه 85/1/23::: ساعت 2:19 عصر

چندی است برخی روزهای سال را به نام بزرگان عرصه ادب و فرهنگ نام نهاده اند و اگر این نامگذاری به برگزاری یکی دو مراسم سالانه رسمی محدود نشود، البته کاری است فرخنده و در خور.
انتخاب یکی از روزهای سال در یادکرد خدمات عمیق و بزرگ فرهنگی شیخ شوریده خراسان، فریدالدین عطار، از انتخابهای هوشمندانه در این عرصه است.در خصوص زندگی و نقش مهم عطار در اتصال فرهنگ ایرانی و اسلامی و پربارتر کردن گنجینه ادبیات عرفانی این سرزمین، البته بزرگان خواهند گفت و ما خواهیم شنید، ولی آنچه در این نوشتار در پی آنم چیز دیگری است.بی گمان، نام عطار و مولد و خاستگاه شریفش چنان با یکدیگر آمیخته است که نمی توان از یکی دیگری را به خاطر نیاورد و این مراعات النظیر پاک و پاکیزه را با غرور و افتخار در ذهن مرور نکرد.
"نیشابور" چون فیروزه ای درخشان بر تارک ادبیات، عرفان و فرهنگ ایران زمین و جهان اسلام می درخشیده و باید پس از این نیز بدرخشد.
دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی در مقدمه کتاب "اسرار التوحید فی مقامات شیخ ابوسعید" بحثی مفصل در خصوص نیشابور قرن پنجم، پیش از خونریزی و خونخواری مغولان تنگ چشم و بی فرهنگ، آورده است.
در آن مقاله، به وضوح می توان عظمت، وسعت و ابهت این شهر را در میان دیگر بلاد ایران آن روز ملاحظه کرد. بی گمان، در آن زمانه که خراسان بزرگ (خراسان اسطوره ای از کاشغر تا دامغان) یکه تاز بار گران پیشبرد فرهنگ بوده است، همه نگاه ها به این شهر عظیم دوخته شده بود و نفس نیشابوریان در این کالبد شور بالندگی می افکنده است.
ترکتازیهای قرنها هجوم دشمنان و آسیبهایی بنیان کن که بدین شهر وارد آمده است هم نتوانسته چشمه زاینده حیات فرهنگی این شهر را بخشکاند و نیشابور پس از دورانی که عطار و خیام را به تاریخ ایران هدیه کرد و خاطره دوران مجد نظامیه و دانش زایی فرزندانش را پشت سر نهاد، به شهری خاموش و عقیم بدل نشد.ریشه های آن مجد و بالندگی چنان در خاک نیشابور بالیده بود که تیغ خونریز هیچ خونخواری نتوانست با قتل عام آدم و جانور و شخم زدن زمینش، آن بیخ بارآور را از زایندگی باز دارد.
امروز نیز نیشابور همچنان - اگر چه نه به درخشندگی تاریخ دور خود- در عرصه فرهنگ این سرزمین حضور و زایندگی دارد و فرزندان عطار همچنان چراغ شعر و ادبیات را در این خاک زنده و روشن نگاه داشته اند. در این میان، باید به یاد مسؤولان و برنامه ریزان آورد که به نیشابور نه به چشم یک شهرستان همچون دیگر شهرهای خراسان امروز، بلکه به عنوان یکی از مهمترین پایگاهها و خاستگاههای مهم مجد فرهنگی این کشور، بیش از پیش اهمیت دهند.

 
نویسنده: آرش شفاعی ::: جمعه 84/12/26::: ساعت 3:34 عصر

اول از همه اینکه سال نو همه ی شما مبارک و فرخنده باد...به مناسبت همین نوروز عزیز صحبتی کرده ام با خبرگزاری دانشجویان ایران که بخوانید:

 

یک بلاگر تاکید کرد:
لزوم ایجاد سایت‌های فرا منطقه‌ای برای معرفی نوروز در جهان

 

 

خبرگزاری دانشجویان ایران - ایران - تهران - یک بلاگر گفت: یک میثاق نانوشته بین کاربران اینترنت و بلاگرها بسته شده است، میراث فرهنگی فصل مشترک همه بلاگر‌ها در ایران است و با وجود تعدد نگاه‌های فرهنگی و سیاسی، باید به این مقوله بیشتر پرداخته شود .
آرش شفاعی در گفت وگو با خبرنگار ایسنا با تاکید بر این که نوروز از ظرفیت بالایی برای پرداختن به آن برخوردار است، گفت: حفظ میراث فرهنگی در وبلاگ‌ها عاملی است برای تقریب دیدگاه‌های بلاگر‌های داخلی، نزدیک کردن دیدگاه‌ها و آشنایی بیشتر ایرانیان مقیم داخل با خارج از کشور و همچنین ایرانیان به معنای اعم آن و تمامی‌کسانی که زیرسایه تمدن فارسی زندگی می‌کنند .
شفاعی با اشاره به این که تمدن فارسی مقوله‌ای بزرگ، جامع و فرا سرزمینی است، گفت: نوروز پدیده‌ای است که تحت تاثیر فرهنگ فارسی شکل گرفته و فقط در سرزمین‌های فارسی زبان گرامی‌داشته نمی‌شود. ازبکستان، ترکمنستان و ترکیه کشورهایی هستند که با وجود آنکه زبان آن‌ها فارسی نیست، نوروز را به عنوان یک سنت میراثی رسمی، پاس می‌دارند .
وی همچنین گفت: بلاگرها می‌توانند با ایجاد وبلاگ‌هایی به غیر از زبان فارسی، در معرفی این میراث فرهنگی در جهان موثر باشند .
این بلاگر تاکید کرد: ایجاد سایت‌های فرامنطقه‌ای که دارای موقعیت جهانی هستند، نیز از جمله راهکارهایی است که می‌تواند نوروز را به عنوان یک میراث معنوی بسیار کهن بشری به مردم جهان با اولویت کشورهایی که در سایه‌ی تمدن فارسی زندگی می‌کنند، معرفی کند .
وی اظهار داشت: نوروز سنتی همیشه زنده است که تهاجم‌های متعدد فرهنگ‌ها و خرده فرهنگ‌ها به عرصه‌ی زبان و ادبیات فارسی، نتوانسته آن را از بین ببرد . این میراث فرهنگی به پیشرفت تمدن وفرهنگ‌های دیگر نیز کمک کرده است .
شفاعی با بیان اینکه وبلاگ امروز به عنوان یک رسانه راه رشد و توسعه‌ی خود را پیموده است، گفت: با وجود آن که زمینه‌های فرهنگی و اجتماعی در معرفی وبلاگ موثرند، ولی رشد وبلاگ نیازی به عوامل بیرونی ندارند .
به عقیده‌ی شفاعی، وبلاگ نویسی یعنی هر کس بتواند یک رسانه مستقل باشد که حمایت و نظارت دولت بر وبلاگ‌ها موجب می‌شود که فلسفه‌ی وجودی وبلاگ نویسی زیر سوال برود و دخالت دولت‌ها باید در حد برگزاری جشنواره‌ها و مسابقه‌های وبلاگ نویسی باشد .
وی مدیریت سایت‌های پشتیبان وبلاگ نویسی را لازم دانست و گفت: اهالی رسانه، فرهنگ و هنر باید به گسترش و پویایی کار در وبلاگ نویسی کمک کنند.


 
نویسنده: آرش شفاعی ::: چهارشنبه 84/12/17::: ساعت 11:2 صبح
 

 مناطقی که به رنگ زرد در این نقشه مشخص شده مرز گسیختگی گسلهاست. در این منطقه هیچ ساختمانی با هر ضریب ایمنی سالم نمی ماند. منطقه بعدی که به رنگ آبی مشخص شده به دلیل اینکه در جوار منطقه گسست قرار دارد ویرانی بسیار شدیدی خواهد داشت. اگر تهران از اصول شهر سازی درست و حسابی الگو برداری می کرد تمام این مناطق زرد و آبی باید تبدیل به پارک میشد. اینجا مکانهایی هستند که بیشترین برج سازیها در آن انجام گرفته و می گیرد. بخشی که در نقشه اصلی ادامه پیدا میکند از سمت راست تا لشگرک و جاجرود و تلو و سد لتیان ادامه پیدا می کند و از سمت چپ که تقریبا کامل اسکن شده است. مناطقی که در نقشه به رنگ سفید مشخص شده مناطق با ویرانی شدید (‌و غیر مسکونی) و مناطق خاکستری رنگ نواحی مسکونی است(‌احتمالا نقشه خیلی قدیمی است چون با رشد شهرسازی در دو دهه گذشته کل این نقشه باید الان خاکستری میشد). نواحی که هاشور شده است مناطق با توان آبگونگی و ویرانی شدید ذکر شده است. (این نقشه از کتاب تهران در انتظار زلزله اسکن شده است.) 

 گسل شمال تهران از لشکرک و سوهانک شروع شده تا فرحزاد و حصارک و از آنگاه به سوی غرب امتداد می یابد. این گسل در مسیر خود، نیاوران، تجریش، زعفرانیه، الهیه و فرمانیه را در بر میگیرد. گسل ری جنوب تهران نیز که در صورت فعالیت پرتلفات ترین گسل کشور و شاید جهان می باشد از جاده خاوران شروع و با گذر از دولت آباد و حرکت بر روی جاده کمربندی تهران در حد نصاب کوره های آجرپزی چهار دانگه پایان می یابد. گسل شرق نیز که توانایی قوی ترین زلزله را دارا است از شرق به تهران وارد شده و با گذر از اراضی سرخه حصار و حرکت بر روی بزرگراه شهید بابایی تا مجیدیه و سید خندان امتداد می یابد. جالب اینجاست که اکثر حریمهای انتقال نیروی شهر تهران نیز بر روی همین گسلهای زلزله واقع شده است.

در این میان تک گسل ملاصدرا نیز که از خیابان شریعتی تا شهرک غرب انتقال یافته، محلات ونک، میرداماد، سعادت آباد و شهرک غرب را نا ایمن ساخته است. احداث برج میلاد نیز دقیقا در مجاورت این گسل صورت میگیرد.

از محلات به نسبت امن تر شهر تهران میتوان به راه آهن، محور نواب، محور خیابان انقلاب و آزادی هفت چنار به علاوه ارگ قدیم تهران اشاره کرد.

ارگ قدیم تهران حد فاصل خیابان شوش، هفده شهریور، انقلاب و کارگر جنوبی را شامل میشود که بازار تهران، خیابان مولوی، میدان بهارستان، میدان امام خمینی، محله امیریه و خیابان جمهوری اسلامی را شامل می شود.

به نظر می رسد که مکانیابی حاصل از تحربه چند صد ساله مردم ساکن تهران که منجر به تشکیل محدوده ارگ قدیم شهر شده، بسیار قابل اعتمادتر از مکان یابی سالهای کنونی در گسترش و احداث شهرک های حاشیه ای شهر تهران می باشد. 

 ساختمان در حال تکمیل و مدرن اسناد ملی ایران دقیقا روی گسل معظم سید خندان و درفاصله 100 متری محل تقاطع این گسل با گسل داوودیه. ساختمان عظیم بانک مرکزی که شبیه برجهای دوقلوی نیویورک است مابین فاصله 200متری از گسل داوودیه و 400 متری گسل سید خندان. ساختمان بلند مرتبه و سنگین روزنامه اطلاعات در کنار گسل واقع در زیر بزرگراه جهان کودک واقع است وهمچنین در پشت آن ساختمان گسل سید خندان قرار دارد. مجموعه ساختمان های در حال تکمیل کتابخانه ملی ایران -که یکی از سازه هایی است که مورد بازدید دانشجویان مهندسی عمران قرار می گیرد- بر روی طاقدیسهای داوودیه قرار دارد. ساختمان بلند مرتبه بنیاد مستضعفان در کنار گسل تلویزیون واقع شده است. ساختمان عظیم وزارت راه مابین دوگسل تلویزیون باختری و عباس آباد در فاصله حدودا 200متری مابین واقع شده است. برج بلند تهران یا برج میلاد دقیقا روی سامانه گسل شهرک قدس واقع شده واین شاهکار آمایش سرزمینی است!

ساختمانهای بلند مرتبه مسکونی و مدرن و در حال ساخت آتی ساز در کنار هتل اوین، در محل تقاطع گسل محمودیه و گسل عمود بر آن قرار دارند. تنها پل معلق تهران یعنی پل پارک وی که در تقاطع خیابان ولیعصر و بزرگراه چمران واقع است دقیقا روی گسل محمودیه قرار دارد. پل بزرگراه صدر روی خیابان دکتر شریعتی گسل قیطریه را قطع کرده است.

نقاطی که در ذیل خواهد آمد در حال حاضر محله هایی هستند که در مجاورت یا بر روی گسل قرار گرفته اند: ازشرق و شمال شرقی منطقه زربند،سوهانک،ازگل،استخر،حکیمیه ،هنگام،نارمک و بزرگراه بابایی بر روی گسل هایی به نام های تلوپایین،کوثر و گسل نارمک که از ده نارمک آغاز و انتهای آن در خیابان استادحسن بنا می باشد. در منطقه شمال تهران نیز دارآباد،اقدسیه،پاسداران،کاشانک،قیطریه،کلاهدوز،بزرگراه صدر،دزاشیب،میدان تجریش سعدآباد،زعفرانیه،ولنجک،نمایشگاه بین المللی،مقدس اردبیلی،دره پونک،بزرگراه نیایش تا سولقان بر روی گسل های شمال تهران،نیاوران و محمودیه قرار دارند.

 مناطق میدان ونک،حقانی،ملاصدرا،چمران،ایران زمین در شهرک غرب نیز بر روی گسل داوودیه قرار دارند. از جنوب نیز مناطق ابن بابویه،میدان بروجردی، بزرگراه آزادگان، میدان معراج، صالح آباد، جنوب بزرگراه آیت الله سعیدی، مناطق جنوبی یافت آباد، باغ چهاربری بر روی گسل شهر ری قرار دارند که شاید فعال ترین گسل های جهان می باشد. متاسفانه این گسل در صورت بروز زلزله به منطقه ای باتلاقی تبدیل شده و فرو نشست خواهد داشت.

محله قدیم تهران موسوم به ارگ قدیم امن ترین ناحیه از نظر وجود گسلهای زلزله می باشد. با وجود سه گسل اصلی شمال، شرق و گسل ری در جنوب کمتر قسمتی را می توان یافت که در فاصله ای مناسب از سه گسل فوق واقع شده باشد به نظر می رسد که مکان یابی حاصل از تجربه چند صد ساله مردم ساکن تهران که منجر به تشکیل محدوده ارگ قدیم شهر شده، بسیار قابل اعتمادتر از مکان یابی سالهای کنونی در گسترش و احداث شهرکهای حاشیه ای شهر تهران می باشد.


 
نویسنده: آرش شفاعی ::: جمعه 84/12/5::: ساعت 9:4 عصر

Photo

Photo

Photo

Photo

Photo

Photo

Photo

Photo

Photo

Photo


Photo
 
Photo
 
Photo
 
Photo
عکسها از:ای-پی و رویترز

 
نویسنده: آرش شفاعی ::: جمعه 84/11/28::: ساعت 9:33 صبح

هفت بار دور خانه بچرخ...نه شش بار نه هشت بار که باطل است...باطل السحر که شنیده ای؟...جادوی هفت را باطل نکن

هفت بار برو از صفا تا مروه...سعی کن که هاجر شوی که او سعی کرد تا آدم شد

هفت سنگ بردار...هفت بار بکوب به شیطان

بزرگ

کوچک

متوسط

جمره الکبری

جمره الوسطی

جمره الصغری

هفت بار

هفت سنگ

کمتر بازنده ای

و

بیشتر هم!

و حالا بنشین به راز هفت بیندیش!


 
نویسنده: آرش شفاعی ::: دوشنبه 84/11/24::: ساعت 12:49 عصر
اهانت به پیامبر نور و رحمت و پدر امت،جهان اسلام را به خروش واداشته است...الجزیره نت
اللبنانیون أضرموا النیران فی مبنى القنصلیة الدانمارکیة فی بیروت (الفرنسیة)
 
السوریون أضرموا النیران وکسروا نوافد مبنى یضم السفارة الدانمارکیة فی دمشق (الفرنسیة)
 
المحتجون السوریون أحرقوا مقر السفارة بالکامل احتجاجا على الإساءة للرسول الکریم (الفرنسیة)

الفلسطینیون تعالت صیحاتهم الغاضبة فی عموم الأراضی المحتلة وطالبوا بالاعتذار (رویترز)
 
فلسطینیو الضفة الغربیة عبروا بالغضب والنار عن احتجاجهم على الإهانة (الفرنسیة)
 
بحر من الأعلام الخضراء غطى جموع أتباع حرکة حماس الذین أصروا على المقاطعة (رویترز)
 
عرب 48 طالبوا بوقف الحرب على المسلمین والامتناع عن استفزاز مشاعرهم (الفرنسیة)
 
أمواج من المتظاهرین الغاضبین اجتاحت شوارع عمّان ودعوا إلى مقاطعة الدانمارک (الفرنسیة)
 
الأردنیون هتفوا بصوت واحد "لا إله إلا الله محمد رسول الله" (الفرنسیة)
 
غضب المصریین لم یتوقف عند خیار المقاطعة فقط بل طالبوا بالاعتذار (الفرنسیة)
 
نساء البحرین خرجن فی مسیرة خاصة لنصرة الرسول (الفرنسیة)
 
العراقیون سنة وشیعة خرجوا فی تظاهرات لنصرة النبی الکریم (الفرنسیة)
 
العراقیون أحرقوا البضائع الدانمارکیة نصرة للإسلام (الفرنسیة)
 
الإیرانیون اعتبروا أن حجم الإساءة کبیر ولا ینفع حتى الاعتذار عنها (الفرنسیة)
 
الأتراک دعوا فی تظاهراتهم أوروبا إلى احترام مشاعر المسلمین (الفرنسیة)
 
الإندونیسیون اجتاحوا شوارع جاکرتا وشبهوا رئیس الوزراء الدانمارکی بالخنزیر (رویترز)
 
المسلمون البریطانیون اعتبروا الإساءة للرسول إهانة لأمة الإسلام (الفرنسیة)
 
وطالبوا بمزید من الاحترام لکرامة المسلمین (رویترز)
 
مشاعر الباکستانیین عبر عنها آلاف الغاضبین فی شوراع کبرى المدن الباکستانیة (رویترز)

جمیع الأحزاب الباکستانیة شارکت فی یوم الغضب الشعبی (رویترز)

البنغالیون استنکروا الإساءة للمسلمین ودعوا لمعاقبة من یتجرأ على إهانة الرسول (رویترز)

 
نویسنده: آرش شفاعی ::: یکشنبه 84/11/9::: ساعت 4:35 عصر

شعر جوان و افق های پیش‌رو /

 آرش شفاعی:

 غزل شناسنامه شعر فارسی است

 
 

گروه فرهنگ و ادب: با قاطعیت می‌گویم غزل شناسنامه شعر فارسی است و بر خلاف نظر کسانی که از مرگ آن دم می‌زنند، هنوز زنده است و نفس می‌کشد.

این شاعر در گفتگو با خبرنگار شبستان، با بیان این مطلب افزود: دیگر زمان آن گذشته که با نگاهی قالبی به شعر یا هنرهای دیگر به تحلیل و واکاوی آن بپردازیم. اگر شاعری حرفی برای گفتن ندارد، اشکال از قالب نیست و نمی‌توان از علقه و پیوند یک ملت با غزل آن هم با پیشینه‌ هزار ساله‌ای که دارد چشم پوشی کرد و از مرگ آن سخن گفت.
سراینده کتاب ""تا فراسوی رفتن"" همچنین تصریح کرد: بسیاری از کارکردهای پیشین شعر در دوره جدید از آن گرفته شده است و اگر ما از شعر امروز ورای وجه هنری آن انتظار ایفای وظیفه رسانه‌ای و جریان ساز هم داشته باشیم، با وضعیت مطلوبی مواجه نخواهیم شد اما هر گاه شعر امروز به عنوان یک هنر صرف در نظر گرفته شود خواهیم دید با تمام توفیق‌ها و آفت‌هایی که داشته و دارد، افق‌روشنی را پیش چشم می‌گذارد.

وی همچنین با اشاره به مشکلات چاپ ،نشر و توزیع کتاب اظهار داشت: مشکلاتی از این دست به علاوه دیدگاه نادرست برخی مسئولان فرهنگی کشور نسبت به مقوله شعر که آن را هنری تزئینی و در حاشیه‌هنرهای دیگر می‌دانند از مسائلی هستند که به آشفتگی فضای شعر امروز دامن می‌زنند.

وی ادامه داد: اگر چه شاعران بی‌تقصیر نبوده و نیستند اما نباید تمام مشکلات را به گردن آن‌ها انداخت بلکه همواره مسائلی بیرونی بر فضای شعر سایه می‌اندازند که وجود آن‌ها را نمی‌تون نادیده انگاشت.
شفاعی که به زودی مجموعه شعر جدیدش با عنوان ""تهران شبیه هر شب دیگر سیاه بود"" منتشر می‌شود در پایان با اشاره به بستر مناسبت شعر امروز برای رویکردهای دینی و مذهبی، گفت: اگر به محصول شعر امروز نگاه کنیم با گرایش‌های پررنگ دینی و مذهبی (و کمتر عرفانی) مواجه خواهیم شد که نشان می‌دهد هنوز شعر از پیشینیه و محتوای عالی خودش تهی نشده است.


 
نویسنده: آرش شفاعی ::: یکشنبه 84/10/25::: ساعت 6:48 عصر
 
images/20060114/pic.jpg اگر بپذیریم یکی از کارکردهای شعر بیان دیگر باره اما درونی شده ذهنیات ، دغدغه ها و خلوتهای هنرمند است ، باید بپذیریم موضوع غالب شعر هر شاعری از بزنگاه های تاثیرگذار زندگی او برآمده است.
به عبارت دیگر شاعری که از تجربه ای عاطفی به «شعر» می رسد، کمابیش بیانی حماسی نخواهد داشت و شاعری که از دل حماسه برآمده است ، انتظار خلوتهای فردی و شخصی در شعر او نیست.
با این بیان ، از علیرضا قزوه به عنوان شاعری که بشدت درگیر تاثیرها و بازخوردهای تجربه جنگ و برآمدن از محیط و آموزه های کاملا اعتقادی است ، توقع برملا کردن «من» فردی نیست ؛ او شاعری کاملا ایدئولوژیک با گرایش های عدالت خواهانه در شعر است و ضعف و قوت هایی که در شعر او بخصوص در «قطار اندیمشک» ملاحظه می شود، با درصدها و میزان متغیر در شعر تمام شاعرانی که گرایش فکری و شعری نظیر او دارند، مشاهده می شود.
علیرضا قزوه اگر چه شاعری با اظهارنظرهای اجتماعی صریح است و این گرایش و خط فکری را از ابتدای شاعری خود تاکنون حفظ کرده است ، اما نمی توان از گذر شعر او از مرحله «بیان صرف» به مرحله «خلق هنری » درگذشت.
به عبارت دیگر قزوه در این مدت به بیانهای متفاوت تر و هنرمندانه تری از حرفهایی دست یافته است که از ابتدای شاعری اش آنها را تکرار کرده است.
او که روزی می سرود : همسایه بغلی ما / با هشتصد متر بنا/ به دنیا اعتقاد ندارد/ که یک پایش این دنیاست / یک پایش آن دنیا/ او در پاک کردن حساب مردم مهارتی خاص دارد/ و از «ولاالضالین » همه ایراد می گیرد/ هر وقت جنگ جدی می شد/ به جبهه می رفت / و یک تغار آب پرتقال تگری می خورد/ او از خدا چند هزار رکعت طلبکار است / و خاطرخواه جیبهای برآمده است / بی خبر از همه جا/ برای بنیاد نبوت صلوات می فرستد و گاه مارکوس را محکوم می کند / تا سیاستش عین دیانتش باشد! حالا به این بیان دست می یابد که: سربازها! / به سمت جلو... / عقب نشینی / برای اسبها و فیلها و وزیران است / تمام مهره ها به عقب برمی گردند / تنها، سربازها...
به عبارت دیگر بیان شاعری او از زبانی بدون چفت و بست و کارکردهای فرامتنی به زبانی پخته و قابل تاویل که عناصر مفهومی مورد نظر شاعر در آنها به صورتی کاملا عریان در معرض نگاه مخاطب قرار داده نشده است، تبدیل می شود.
هر چه بر لایه های مفهومی و ارتباطات تصویری و زبانی شعر قزوه افزوده می شود، شعر او به مرحله ای بالاتر ارتقا می یابد. این ارتقا البته هم زمان بر است و هم به انرژی شاعرانه بیشتری نیاز دارد.
همان گونه که الکترون ها برای ارتقا از یک لایه به لایه دیگر ملکول نیاز به کسب انرژی دارند، هسته شاعری قزوه نیز احتیاج به کسب و رهاسازی انرژی بیشتری دارد و یک شیوه کسب و رهاسازی این انرژی آن است که شاعر ما از هدررفت توانها و فرصتهای شاعری اش بکاهد.
قزوه باید تکلیف خود را با شعر بیشتر از اینها روشن کند؛ بفهمد که قرار است در این گونه تقلیدهای مکرر از زبان شاعران بیگانه تکرار شود: ای خدای آفریننده عراق و واشنگتن با هم / که عراق را سرزمین تمدن های کهن کردی / و واشنگتن را سرزمین موشک و گاومیش / ای خدای آفریننده شعر و لفظهای بچه گانه پرزیدنت ها با هم / بگو که حق با شعر است و سنبله ها / نه با بمب خوشه ای.
یا این که مفاهیم ارزشی مورد نظر خود را در تراش خوردگی زبانی ، صیقل زدگی ذهنی و آفرینش محض شعری به مخاطب تقدیم کند. «قطار اندیمشک» نشان می دهد قزوه می تواند اگر خود بخواهد و گول توانایی های زبان شوخ ، نیشدار و پرمخاطبش را نخورد به شاعری تبدیل شود که مفهوم گرایی او را از «شعریت» دور نکرده است.
این مجموعه نشان می دهد اینک پس از سالها با شاعری روبه روییم که کمابیش می داند کلمات او کدامند و می تواند در زبان خود یک موتیو اختصاصی بیافریند. «قطار اندیمشک » در شعر قزوه از حالت یک عنصر مادی صرف بخوبی خارج شده و بر بستری از مفاهیم فکری و خاطرات نوستالژیک گذشته به حرکت درآمده است.
هوشمندی شاعر در استفاده از قطار در آنجاست که این وسیله به عنوان جسمی مادی هم از لحاظ حرکت مندی ، تصویری شدن عنصر تکرار در شیوه حرکت آن ، خیال انگیزی شکل ظاهری و دود آن و مسائلی از این دست ، توانایی ایجاد حرکت در شعر و برآوردن تصاویر متعدد را داراست.
از سوی دیگر قطار اندیمشک بخشی از خاطرات فرزندان ملت است که با آن به جبهه های جنگ اعزام می شده اند و در بازگشت قطار از پیکر مجروحان و اجساد شهدا لبریز می شده و همین موضوع به آن خاطره انگیزی ، قداست و برجستگی می داده است.
خود سفر با این قطار نیز به دلیل این که در آن همه مسافران به نوعی به سمت مرگ (شهادت) در حرکت بوده اند و از راحت طلبی و لذت جویی سفر در آن خبری نبوده ، قابلیت های کارکردی ویژه ای برای موتیو شدن و تکرار در عناصر سازنده شعر دارد.
به همین دلیل است که تکرارهای قطار اندیمشک در بسیاری از موارد آزاردهنده نیست زیرا در هر تکرار وجهی تازه از چیستی این قطار عزیز برای مخاطب بازگو می شود. مثلا جایی شاعر خود قطار اندیمشک را که طبیعتا به دلیل سالها کار کردن فرسوده شده و در انبارهای راه آهن است ، نمادی از نسلی می داند که در آن قطار به جنگ رفته بودند و امروز کنار گذاشته شده اند.
در شعری دیگر، قطار ساقدوش شهیدان می شود در شب حنابندان پیش از عملیات ؛ شاعر از قطار معذرت خواهی می کند، با او درددل می کند، خون بر یالهای زخمی اش می بیند (ترکیب این موتیو تازه با تصویر اسطوره ای ذوالجناح مجروح)و...
به عبارت دیگر شاعر دریافته است که باید از تمامی ظرفیت های کشف خود بدون درغلتیدن به تکرار مکررات بخوبی سود جوید، البته به نظر می رسد نوبت آن رسیده که قزوه دریابد فرصت پایین آمدن از این قطار و رسیدن به مرحله ای پس از بازنشسته شدن قطار هم مدتهاست آمده و او باید به عنصری تازه برای بیان حرفهای تازه تر متوسل شود.
نکته آخر این که قزوه همچنان که شاعر خوبی است ، ویراستار خوبی برای شعرهایش نیست و به نظر می رسد تجدیدنظری در کاستن از تعدادی از شعرهای کم قدرت مجموعه می توانست به او کمک فراوانی در خلق یک اثر کاملا موجز و قدرتمند کند.
این شعرها شعرهایی هستند که در آن خیال انگیزی حرکت قطار اندیمشک متوقف می شود و شاعر در ایستایی این حرکت ، مجبور به ساختن به جای خلق کردن می شود.
برای مثال این شعر را: سیبی که از درخت فرو افتاد/ افتاده است / و رودها به کوه بازنمی گردند و عطر این تابستان ها / فقط برای همین تابستان است / /اما قطار اندیمشک باز می گردد/ با بوی سیب و / پیرهن یوسف! پایان بندی این شعر را که یقینا در اندازه های شعر قزوه نیست با ختام این شعر او مقایسه کنید و ببینید که پایان بندی یک شعر تا چه حد می تواند به رستگاری آن بینجامد: حتی اگر لازم شود/ فردوسی برمی خیزد/ از تابران توس / بی رخش / رستم روانه می شود از زابل / لازم شود/ آرش دوباره کمان برمی دارد/ اگر چه تیر نخستینش / ننشسته بر زمین.


 
نویسنده: آرش شفاعی ::: سه شنبه 84/10/20::: ساعت 10:4 صبح
می دانم که

خلوتت را با جشن حنابندان شبهای عملیات پیوندی بود یاد بچه هایی می افتادی که با قهقهه ای مستانه می چرخیدند و می چرخیدند.
صحنه خون بود و آتش. سرخ در سرخ. دستی آن سوی فلک دف می زد ؛ دستی نورانی که شعشعه اش شب را کور می کرد و در رگهای خاک شور می پاشید. سماع بود ، سماع پروانگی در ضیافت آتش.
یاد بچه هایی بودی که گلوله ها سرودخوانی شبهای شهادتشان را با صفیری که تمامی نداشت کامل می کردند بچه های شبهای عملیات ، بچه های «حلالم کنید»های از ته دل و مستانگی های شهادت.
سکوت کرده بودی و سرت به کار گرم بود اما مگر دلت ساکت می نشست؟ موجهای سرکش می آمدند و می رفتند. ساکت بودی ولی صدای محمدابراهیم همت ، مهدی باکری و همه بچه های کفن پوش لشکر 8 نجف اشرف در خلوتت طوفان کرده بود. می گفتند: آخر تو را چه به این خاک؟ بال تو آسمانی است ، بال تو رهاتر از آن است که در قفسهای کوچک ، در قفسه های اداری ، در سقفهای آیینه کاری بگنجد. بال بال بزن ، بالاتر ، بالاتر ، بیا اینجا ، اینجا که طوفان های دلت در آرامش مطلق غرق شود. رفته بودی پیش آقا ، آرامشت پیش او پرده درید ، بغضت ترکید رها شدی که : دعا کنید برای شهادتم.
دیگر سخت بود محال بود ، طوفان ها دست از سر دلت برنمی داشتند. یاد خطشکنی هایت افتادی باید می رفتی.
همین سالها هم اگر مانده بودی برای آن بود که دستهای یخ زده بچه های بم را به گرمای محبت و عشق مردم پیوند بزنی ، بارهای بر زمین مانده را بلند کنی و آماده شوی تا جهان پس از تو کمتر دریغ بخورد که البته محال است.
اسماعیل روحت را سالها بود به منا برده بودی مست «قربان» بودی که این بار معجزه ای نیاید و شهادت دستت را بگیرد و رها در رها بالا روی و در ضیافت بچه ها ، در سماع پروانگی هایشان ، شمع جمع باشی. عید قربان امسال را جشن گرفته اید ، می دانم : چه حنابندان دلبرانه ای. تو و همه خط شکن های لشکر 8 نجف اشرف. چه عید قربانی بپاست در ملکوت !


 
نویسنده: آرش شفاعی ::: یکشنبه 84/9/27::: ساعت 12:6 عصر

شبکه تلویزیونی الجزیره قطر بار دیگر در یک شیطنت رسانه ای به آیه الله العظمی سید علی سیستانی مرجع بزرگ شیعیان جسارت کرد.

البته در این جسارت بازهم با زرنگی حرفهای تند و غیر منطقی در مورد عملکرد مرجعیت عراق و همدستی آنان با اشغالگران از زبان کارشناسی بیان شد که در برنامه تحلیلی این شبکه سخن می گفت تا الجزیره خود مستقیماًعلیه آیه الله سیستانی موضعی نگیرد.

الجزیره در پوشش رویداد های عراق به شکلی آشکار به سخنگوی احزاب و گروههای تند رو ی سنی که از بیرون افتادن سنتی قدرت از اختیار اقلیت سنی مذهب عصبانی هستند ،تبدیل شده است و نبودن یک رهبر معنوی و روشن بین نظیر سیستانی آن را چنان عصبانی کرده که در بیرون افکندن مکنونات قلبی خود ذره ای تردید نکرده است.

نقش مرجعیت در عراق به دفاع از شیعیان محدود نشده است بلکه ایه الله سیستانی با تکیه بر اقتدار و نفوذ شگفت آور در میان قاطبه مردم این کشور در هدایت عراق اشغالی به سوی سرزمینی آزاد و مستقل همه ی طوایف و اقوام این کشور را زیر لوای هدایت و حمایت خود قرار داده است.

امروز ائتلاف شوم سنیان تند رو ،تروریستهای بین المللی و فدائیان صدام دشمنی سرسخت تر از سید علی سیستانی در برابر خود ندارند و شگفت آور نیست محافل مرتبط با آنها چون شبکه الجزیره اینگونه به ساحت رهبر معنوی عراق آزاد بتازند مهم در این میان آن است که نتایج اخیر انتخابات عراق نشان داد مردم عراق انتخاب خود را کرده اند و بمبگذاریهای انتحاری،توطئه های پشت پرده برای راه اندازی جنگ داخلی و سیاستهای مداخله جویانه کشورهایی نظیر اردن و قطر به دلیل هدایتهای مرجعیت تا کنون راه به جایی نبرده است.


 
<      1   2   3   4   5   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ