بازدید امروز : 3
بازدید دیروز : 7
احتمال وجود جهان های دیگر
چگونگی پیدایش هستی و زمان آغاز تشکیل آن همواره ذهن بشر را به خود مشغول کرده و فیلسوفان و دانشمندان در پی راز گشایی از این معما در طول حیات بر روی کره خاکی بوده اند.
دکتر بهرام مبشر، کاشف ایرانی دورترین کهکشان جهان و نماینده سازمان فضایی اروپا در ناسا روز گذشته با تشریح کشف اخیر خود تأکید کرد:با این کشف تئوری های مربوط به پیدایش جهان به هم خورد و باید به دنبال تئوری جدیدی بود. وی با اشاره به تصویر گرفته شده از عمیق ترین نقطه جهان توسط تلسکوپ هابل و تصویر تصادفی دریافتی از تلسکوپ اسپیدزل گفت:کهکشان کشف شده دارای جرمی 100 هزار میلیون برابر خورشید ما و تقریباً برابر کهکشان راه شیری است که 600 میلیون سال پس از به وجود آمدن جهان، به وجود آمده است.
فرضیه های رایج در خصوص ایجاد جهان، بر این نظر استوار بود که کهکشانهای کوچک در طول زمان به هم رسیده و کهکشانهای بزرگ ایجاد کرده اند، ولی این کشف خط بطلانی بر این نظریه است؛ زیرا کهکشان یاد شده با حجم بزرگ خود تنها 600 میلیون سال کمتر از عمر 14 میلیارد ساله جهان کمتر سن دارد.به عبارت دیگر در مدت کمی(600 میلیون سال!) پس از تولد جهان شاهد ایجاد کهکشانی حجیم بوده ایم که تئوری پیوستن کهکشانهای کوچک را رد می کند.
دکتر مبشر که در محل خبرگزاری فارس با خبرنگاران سخن می گفت، افزود:کهکشانهای موجود در جهان با سرعتی بسیار در حال دور شدن از ما هستند، خبرنگار ما پرسید:یعنی جهان در حال انبساط است؟
وی پاسخ داد:آری و در خصوص آینده جهان دو نظریه موجود است یا این انبساط تا ابد ادامه می یابد و یا از حد بحرانی گذشته، دوباره منقبض می شود تا به یک انفجار اولیه دیگر برسد.
خبرنگار ما از وی سؤال کرد:با این حساب نمی شود فکر کرد که جهان های پیش از ما نیز وجود داشته که جهان کنونی حاصل انقباض و انفجار آنهاست؟ کاشف ایرانی دورترین کهکشان جهان گفت:ممکن است پیش از این جهان، جهان دیگری وجود داشته که انفجار آن باعث ایجاد گیتی فعلی شده است یا اینکه جهان های دیگری نیز در حال حاضر وجود داشته باشد که ما به آنها دسترسی نداشته باشیم.
وی افزود:ما تنها 10 درصد ماده سیاه موجود دو جهان را مشاهده می کنیم و ممکن است این جرم 90 درصد ماده سیاه نامریی زمانی جهان را ببندد و تعادل آن را بر هم بزند.
دکتر مبشر با بیان اینکه خورشید ما با عمری 5 میلیارد ساله قادر است 5 میلیارد سال دیگر به حیات خود ادامه دهد افزود:در صورت به هم خوردن تعادل میان انرژی حاصل از تبدیل هیدروژن به هلیم در سطح خورشید و جاذبه سطحی آن، خورشید تحت تأثیر جاذبه خود منقبض شده و به حفره سیاه تبدیل شود.
وی در تشریح عظمت جهان هستی و در پاسخ به خبرنگار ما در خصوص امکان وجود حیات گفت:در کل جهان 100 هزار میلیون کهکشان و در هر کهکشان 100 هزار میلیون ستاره وجود دارد و احتمال دارد یکی از این ستاره ها سیاره ای مثل زمین داشته باشد که دارای حیات باشد ولی اطلاعاتی در این خصوص نداریم.
مبشر در خصوص شلیک سفینه کوچک به شهاب سنگ"تمپل1" توسط متخصصان ناسا و اهمیت آن گفت:این حادثه ای است که می تواند در عمر یک انسان، یکبار رخ دهد و اهمیت علمی فراوانی دارد؛ زیرا با جمع آوری قطعات متلاشی شده شهاب سنگ و تجزیه و تحلیل آنها می توان به اسرار حیات در ماورای منظومه شمسی و احتمال وجود آب یا عناصر آبی پی برد.
وی گفت:ما نمی توانیم به ماورای منظومه شمسی راه پیدا کنیم، ولی شهابها از آن سوی منظومه می آیند و با مطالعه بر روی آنها می توان به اطلاعات ارزشمندی از کیهان دست یافت، ضمن اینکه هابل عکسهایی با قابلیت تفکیک بالا از این شهاب گرفته که می تواند در خصوص دما، ترکیب و رنگ آنها اطلاعات مفیدی به ما بدهد.
وی با اشاره به پروژه مهم ساخت فضاپیمای "جیمزوب" و تأثیر آن در مطالعه لحظه پیدایش جهان گفت:این فضاپیما برخلاف هابل که در مدار زمین حرکت کرده و تحت تأثیر میدان حرارتی زمین است، در مداری ورای ماه خواهد چرخید و خواهد توانست اطلاعات ورای منظومه شمسی و جهان هستی را به ما منتقل کند. وی زمان پرتاب این فضاپیما را سال 2011 اعلام کرد.
مبشر ایده رئیس جمهوری آمریکا در خصوص اعزام انسان به ماه و مریخ تا سال 2020 را از نظر علمی بی اهمیت عنوان کرد، ولی آن را دارای ارزش فناوری دانست و در عین حال به انجام رسیدن این ایده تا سال 2020 را بسیار بعید گفت.
دکتر مبشر پیشرفت علمی دانشمندان جوان کشور را قابل تحسین دانست و با اشاره به شکسته شدن مرزهای دانش کیهان شناسی، مهمترین معضل علمی کشور را در این رشته کمبود مدرسانی برای آموزش شیوه های کارشناسی و استفاده از ایده ها و اطلاعات دانست. وی گفت:بنده به همراه چند تن از ایرانیان متخصص مقیم خارج و دانشمندان خارجی برنامه های مستمری برای انتقال این دانش به دانشجویان کشور در مقطع دکتری آغاز کرده ایم و سعی ما بر این است سطح دانشگاهی ایران را در این رشته به سطح جهانی برسانیم و شاهد انتشار مقالات دانشمندان کشور در مجلات معتبر علمی و مطرح شدن نام ایران در سطح جهان باشیم. وی با اشاره به برگزاری دوره های علمی در جزیره قشم و دانشگاه صنعتی شریف از عزم خود برای تربیت نیروی متخصص در کشور برای رسیدن به خوداتکایی در رشته فیزیک کیهانی خبر داد.
شایان ذکر است، دکتر مبشر در سال 1337 در تهران متولد شده، دیپلم ریاضی را از دبیرستان البرز و لیسانس فیزیک را از مدرسه عالی پارس دریافت کرد و سپس به انگلستان رفت و مدرک فوق لیسانس و دکتری خود را در رشته کیهان شناسی مشاهده ای از دانشگاه"دورهام" انگلستان گرفت. وی پس از دریافت درجه فوق لیسانس مهندسی اپتوالکترونیک، مدت هشت سال در این دانشگاه به تدریس و تحقیق اشتغال داشت و از چند سال قبل در انستیتو تلسکوپ فضایی هابل در ناسا فعالیت دارد.
دکتر مبشر در حال حاضر نماینده سازمان فضایی اروپا(ESA) در ناسا و از دانشمندان مسؤول آشکار ساز niKmouse تلسکوپ فضایی هابل است.
| ||
یک بار کسی گفته بود شاعر و هنرمند موفق کسی است که بتواند رویدادهای عادی ، شخصی و روزمره زندگی خود را به حکمهایی کلی ، محکم و جاودانه در زندگی آدمهای همه دوره ها تبدیل کند. فرض کنید شما پدر مهربانی هستید و دخترتان که به او وابستگی عاطفی دارید، برای تحصیل و به اجبار رتبه و نمره کنکور، باید سالها به شهری دور برود و درس بخواند. حالا پس از مدتها او درس خوانده و نزد پدر بازگشته است. می توان به این موضوع شخصی ، نگاهی دو گانه داشت. اول این که قصیده استقبالیه ای خدمت صبیه محترمه بنویسیم و در شکایت از دوری و علاقه شخصی داد سخن دهیم و نگاه دوم این که بگوییم : حالا که آمده ای / هی برنگرد و هی پشت سرت را نگاه نکن / گنجشک های آن شهر دوردست هم / برای خود فکری می کنند اینجا موضوع ، از یک رابطه فردی و شخصی میان 2انسان با مشخصات معلوم و اختصاصی خارج می شود و حیطه ای جهان شمول می یابد و شاعر به همه کسانی که آمده اند و آمدنشان فالی خجسته بوده نظر دارد. یکی از ویژگی های قابل اعتنای مجموعه «حالا که آمده ای» تفاوت نوع نگاه شاعر به پیرامون خویش است که از غالب آثار موجود در فضای ادبی کشور جداست. به عبارت روشن تر، شاعران ما تحت تاثیر نگاه آرمانی و فرهنگ برآمده از انتظار، همیشه کسی را سروده اند که خواب آمدنش را دیده اند. ولی در این مجموعه صحبت از انسان خوبی است که آمده است و با آمدن او اتفاقات شاعرانه ای که سالها بود از پیرامون شاعر رخت بربسته بود، دوباره زنده شده است: حالا که آمده ای / این سبد دوباره به دنیا می آید/ این سبد دوباره سیراب می شود/ در دره های سیب تفاوت دیدگاه باعث شده است «حالا که آمده ای» بر خلاف بسیاری از مجموعه های شاعران معاصر که آیه های یاس منظوم هستند، مجموعه ای سرزنده و امیدوار باشد که نه از وضع موعود، که از سادگی ها و زیبایی های پیرامون شاعر سخن می گوید. نگاه شاعر در این مجموعه بشدت لطیف و شاید گاه سانتی مانتال است. او از فرط شادی وصال همه چیز و همه کس را خوب و زیبا و قشنگ می بیند و فلسفه ای سپهری وار بر شعرش سایه انداخته است ، منتها پس زمینه های جا افتادن این نگاه را در شعر به خوبی فراهم کرده است. حرف اصلی شاعر در این مجموعه تن زدن از روابط تحمیلی زندگی مدرن و بازگشت به گذشته های دور، فطرت ، کودکی ، طبیعت و روستاست. در این مسیر، هر چه انسان را از این بازگشت پاک دور کند، شایسته سرزنش است و درس خواندن ، کنکور دادن و قبول شدن در دانشگاه که در جای خود یک ارزش و امتیاز است به دلیل این که باعث قطع موقت رابطه پدر و فرزند (= کودک )، کودک و طبیعت و انسان و فطرت خود می شود، شایسته لعن و طعن است : حالا که آمده ای / ترسم از همین است / همین که پستچی زنگ بزند/ و دوباره تست کنکور/ ما را از هم جدا کندالبته شاعر در این محدوده توقف نکرده و کوشیده تا دست مخاطب شعر خود را بگیرد و با سر زدن به حوزه های مختلف و بیان درددل های پراکنده خود با او، از همه چیز و همه کس با مخاطبش سخن بگوید. به همین دلیل از گذشته های مقدس خون و خاک سخن می گوید: حالا که آمده ای / نمی دانم از سرزمین جنوب / سراغ برادرانم را گرفته ای ؟/ همانان که با کرخه و کارون / به دریا رفتند و برنگشتند گاهی اگر دستش برسد، حرفهای روشنفکرانه می زند: حالا که آمده ای / می پرسی / اگر بودا آن قایقران را نمی دید؟/ یا اگر ما آن قایقران را ببینیم ؟به دوستانش سری می زند و از جای خالی کسی می نویسد که او را می بیند: حالا که آمده ای / هیچ کدام باور نمی کنیم / که برای دیدن حسن حسینی / باید گنجشک ها را ببینیم همه این سر زدن ها و از این شاخه به آن شاخه پریدن ها، برای این است که شاعر خود را در یک محدوده معین محصور نکند و با گستردن حوزه نگاه خود، به عمق بخشیدن به کار و تعدد فضاها دست یابد. این دغدغه شاعر اگرچه دغدغه مثبتی است و تا حدودی توانسته است مجموعه را از یکنواختی نجات دهد، هنوز و به طور کامل نتوانسته به داد «حالا که آمده ای» برسد. به نظر می رسد، شاعر گاهی نتوانسته است بی رحمی لازم برای حذف خیلی از «حالا که آمده ای »های شعر خود به خرج دهد و با حذف پاره های نه چندان درخشان ، به انسجام و ایجاز مجموعه کمک کند؛ مشکلی که در اغلب شعرهای بلند محمدرضا عبدالملکیان به چشم می آید. |
دیروز رفته بودم موزه ملی ایران برای پوشش یک خبر...حرفهای رئیس موزه ارزش خواندن دارد:
رییس کل موزه ملی ایران از سکوت و بی تفاوتی دستگاههای دولتی و مجامع فرهنگی در قبال تعرض به مواریث فرهنگی و مفاخر ملی ایران بشدت انتقاد کرد.
محمدرضا کارگر با اشاره به ادعای ترکیه در نمایشگاه 10قرن تمدن ترکیه در خصوص تملک آثار فرهنگی ایران مربوط به دوره سلجوقیان گفت:مفاخر ملی توسط کشورهایی نظیر ترکیه، آذربایجان، ترکمنستان و... مصادره می شوند، ولی همه در مقابل این موضوع بی تفاوت هستند، رایزنی های فرهنگی ما اگر در این مورد فعال نباشند و حتی یک یادداشت اعتراض یا بیانیه صادر نکنند، کجا و در برابر چه چیزی می خواهند اقدام کنند؟
وی افزود:هشدار می دهم که جریانی در تلاش است کانالهای ورودی هنر و تمدن جهان را تغییر دهد و با حذف ایران، مبدأ ایجاد هنرهایی نظیر فرش، خط، فلزکاری و قنات سازی را به مناطق دیگر جهان منحرف کنند.
وی با انتقاد از سکوت جامعه هنری و فیلمسازی کشور و صداوسیما در برابر تحریف تاریخ در فیلم هالیوودی اسکندر کبیر گفت:در سال جاری نمایشگاه بزرگ امپراتوری هخامنشی را در موزه بریتانیا برپا خواهیم کرد تا دنیا بداند جایگاه و نوع برخورد فرهنگی ایرانیان در زمان هخامنشی چگونه بوده است و با عمق تحریفات در این فیلم آشنا شود.
کارگر غفلت از موضوع هویت ملی و تاریخ ایران را که محور همبستگی ملی است؛ مشکلی ریشه ای دانست و گفت:در سوالهایی که از کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری به عمل می آمد مهمترین دغدغه فرهنگی این بود که آیا مردان می توانند پیراهن آستین کوتاه بپوشند؟چه شده است که کشوری که روزگاری دو سوم خاک دنیای متمدن و شناخته شده جهان را اداره می کرد به این وضع رسیده که این مساله مهمترین دغدغه فرهنگی آن است؟
وی عرصه تمدن و فرهنگ را تنها عرصه ای دانست که ایران می تواند در آن سرنوشت بازی را تعیین کند، نه اینکه تماشاگر باشد و به بازی دیگران چشم بدوزد.
رییس کل موزه ملی با اشاره به برگزاری نمایشگاه 7هزار سال هنر ایران در هشت کشور اروپایی و تأثیرات آن افزود:وزیر فرهنگ و آموزش عالی اتریش تحت تأثیر این نمایشگاه ضمن مخالفت با درخواست وزارت اقتصاد کشورش برای تعطیلی رشته شرق شناسی، دستور تأسیس مؤسسه و رشته ایران شناسی را نیز صادر کرد.
کارگر افزود:معاون فرهنگی وزارت خارجه آلمان که یک چهره یهودی و ضد ایرانی است پس از دیدن این نمایشگاه گفت:ما به سختی می توانیم برای خود 500 سال تاریخ تصور کنیم و باید در مقابل ملتی با 7هزار سال تاریخ و تمدن تعظیم کنیم.
کارگر هزینه های حمل، نگهداری، برپایی نمایشگاه و اسکورت هوایی و زمینی آثار باستانی حاضر در نمایشگاه را به عهده دولتهای میزبان اعلام کرد و گفت:ما با برپایی این نمایشگاه ضمن آشنا کردن مستقیم 5/1میلیون نفر از مردم اروپا با توانایی و سابقه خود حدود 6/1میلیون دلار نیز درآمد ارزی کسب کردیم.
وی با اشاره به استقبال روبه گسترش از این گونه نمایشگاه ها گفت:سال آینده نمایشگاه بزرگ "شکوه ایرانی" در 6شهر ژاپن برگزار خواهد شد که شخص امپراتور این کشور پشتیبانی برپایی آن را برعهده گرفته و در مراسم افتتاح آن حاضر خواهد شد. کارگر گفت:ژاپنی ها قصد دارند در ژانویه سال آینده میلادی همزمان با نمایشگاه شکوه ایرانی و در زمانی که استان هوکایدا این کشور پذیرای 20میلیون توریست برای حضور در جشنواره مجسمه های یخی هستند، ساخت ماکت یخی تخت جمشید را به مسابقه بگذارند و پیش بینی می کنیم این نمایشگاه باعث افزایش ورودی توریست ژاپنی به کشور به میزان 20برابر شود.
آرش شفاعی: مضامین دینی با پرداخت هنری ارزش بیشتری دارد | |
گروه ادب: آرش شفاعی گفت: اگر شاعری بتواند به این قدرت در بیان دست پیدا کند که مضامین مذهبی را در قالب همه فهم و زبانی عمومی مثل ترانه بریزد، از آثارش استقبال می شود. این شاعر در گفتگو با خبرنگار شبستان، گفت: هدف نهایی و آرمانی ترانه این است که در افواه مردم بگردد و ورد زبان مردم کوچه و بازار شود، در نتیجه ترانه شعری میخواهد که فاضل مابانه نبوده و به بیان و زبان مردم نزدیکتر باشد همچنین در پیوند با موسیقی، آهنگسازی هنرمندانهای بر روی آن انجام شده باشد. وی تاکید کرد: ترانه شاخهای از هنر شعر است و شعر وقتی هنر است که در آن به مستقیم گویی پرداخته نشود، هر اندازه مضامین دینی در لایههای مفاهیم هنری و تخیلی پیچیده میشود ارزش آن بیشتر است، ضمن اینکه از قالب ترانه نمیتوان انتظار داشت که نمادین باشد و شاعر چیزی بگوید که چندین مفهوم را بخواهد در نظر بگیرد. |
شکی نیست که تحقق ایده نظام جامع رفاه و تامین اجتماعی از مهمترین روشهای تحقق عدالت اجتماعی است.
بیرون آمدن از تنگنای زجر دهنده مشکلات ناشی از اعمال مدلهای تقلیدی توسعه در سالهای اخیر که حاصل آن ایجاد فاصله طبقاتی ،گسترش فقر و به تبع آن روند شتابناک آسیبهای اجتماعی و اخلاقی است؛مستلزم ایجاد نظام تامین اجتماعی پویا و جامع است.
حقیقت آن است که در سالهای اخیر تنها به گسترش کمی بیمه ها و حمایتهای جبرانی بسنده شده است و بیمه ها از عمق و روز آمدی کافی برخوردار نیست و عملاً قشر گسترده ای از کسانی که تحت حمایتهای بیمه ای قرار دارند به دلیل نا کارآمدی این پوششها گویی بیمه نیستند!!
در سالهای اخیر دولت با تشکیل وزارت و شورایعالی رفاه و تامین اجتماعی عملاً در ارتقای تشکیلاتی این بخش گام برداشته است و دولت آینده باید از این فرصت برای عملی کردن گفتمان عدالت که مطالبه حقیقی مردم است بهترین استفاده را کند.
نا کارآمدی روند بیمه ای به خصوص بیمه های درمانی،غفلت ورزیدن از ایجاد سیستم اطلاعاتی پویا و به روز،فقر نرم افزاری در این حوزه، دولتی و غیر رقابتی بودن سیستم بیمه در ایران،نامشخص بودن اولویتها در حوزه تامین اجتماعی ،شفاف نبودن عملکرد اقتصادی بنگاههای تحت پوششش و در نهایت تاخیر دولت در پرداخت بدهیهای خود به سازمان تامین اجتماعی تنها قسمتهایی از دلایل ناکارآمدی و بی حاصلی پوشش بیمه ای در کشور ماست.
کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری در ایام اخیر با اتکا به عطش سیری ناپذیر ملت برای کسب عدالت اجتماعی دائماً از ایجاد نظام جامع رفاه وتامین اجتماعی سخن گفته اند ولی حقیقت این است که همه آنان در کلیات توقف کرده اند و از ارائه برنامه های خرد و جزئیات طرحهایشان برای تحقق این ایده مهم صرف نظر کرده اند.
به نظر می رسند یکی از مطالبات عمده مردم از رئیس جمهوری آینده تحقق عدالت اجتماعی است و نظام تامین اجتماعی یکی از در دسترس ترین راهکارها برای رسیدن به آن آرمان است و کاندیداها ها باید در این حوزه ریز تر و شفاف تر وارد شوند.
محمد رضا آغاسی هم رفت....
دلتنگ از جفای روزگار و بی حرمتی مسولان فرهنگی این سرزمین شاعر کش سر بر زمین گذاشت و رفت...احتمالاً آقای وزیر و وکلا و روسا پیام تسلیت خواهند فرستاد!
مهم نیست...شاعران هم می میرند ...در این روزگاز هرکداممان زودتر،بهتر!
محمدرضاآغاسی را خیلی ها به عنوان شاعر عوام پسند می شناختند ولی این اهمیت ندارد مهم این است که آغاسی تنها؛غریب و دلتنگ رفت و آنهایی که به او و ماشعرا به چشم وسیله ای برای تزئین شب شعر ها و جلسات سخنرانی و اظهار فضلشان نگاه می کردند امروز معلوم نیست کجایند ؟
خدا حافظ شاعر شیعی
اعتقادی به بحران مخاطب ندارم | ||
| ||
محمدرضا عبدالملکیان با مجموعه های «ریشه در ابر» ،«ساده با تو حرف می زنم» و «ردپای روشن باران » نام آشنایی در عرصه شعر است. او علاوه بر این ، به عنوان مدیر عامل (البته پیشین) دفتر شعر جوان در عرصه انتشار کتابهای شعر نیز دستی داشته است. نمایشگاه کتاب تهران فرصتی شد تا در غرفه انجمن شاعران ایران و در ازدحام علاقه مندان برای خرید مجموعه های شعر، او را ببینیم و از نشر، مشکلات و چالشهای آن سخن بگوییم. بسیاری امروز به وجود بحران مخاطب در شعر اشاره می کنند و عدم رغبت ناشران به چاپ کتابهای شعر را دلیلی بر این امر می دانند عبدالملکیان در این باره می گوید: با تجربه و حضوری که در عرصه تولید (به دو معنا) داشته ام و هم خود تولیدکننده و ارائه دهنده آثار هنری بوده ام و هم آثار دیگران را به صورت کتاب منتشر کرده ام می گویم که من به بحران مخاطب اعتقادی ندارم. او در اثبات نظر خود، به مقایسه شمارگان کتاب شعر در امروز و گذشته پرداخته و می افزاید: در دوره نوجوانی ما که علاقه مند به موضوع شعر بودیم ، شمارگان کتاب معروفترین شاعران آن دوران نظیر مهدی اخوان ثالث ، شاملو، فروغ یا نیما حدود 2هزار نسخه بود و بندرت پیش می آمد که در دوران قبل از انقلاب کتابی به چاپهای سوم یا چهارم برسد در صورتی که امروز و در همین سالها کتابهای هر یک از این شاعران به چاپهای بیش از بیستم رسیده و حتی آثار برخی از شعرای بعد از انقلاب که دارای پایگاه و جایگاه خوبی در عرصه شعر هستند با اقبال و استقبال نسبی مواجه بوده است. بر همین اساس من به بحران مخاطب معتقد نیستم زیرا شمارگان و عناوین کتابهای منتشر شده نسبت به دو دهه قبل به طور قطع چندین برابر شده است. اگر چه شاید بتوان گفت که امروزه ، بازار شعر بازار مناسبی است اما مشکلاتی نظیر توزیع ، عدم اطلاع رسانی مناسب و سیاستهای فرهنگی در حوزه ادبیات به عنوان موانعی جدی در راه توسعه شعر امروز مطرح است. موضوع ناشر مولف یکی از مشکلات جدی شعر امروز است. در قدیم آثار منتشر شده اگر چه دارای عناوین محدودی بود ولی به لحاظ سرمایه گذاری ناشر در انتشار آنها، دارای کیفیت بهتری بود ولی امروز به جرات می توان گفت بیش از 50درصد کتابهای حوزه شعر در واقع هنوز هم مراحل الفبایی شعر را تجربه نکرده اند. عبدالملکیان در همین رابطه می گوید: اگر برداشت نادرستی از صحبت من نشود، ناشر به دنبال نفع مادی خود است یا حداقل در پی آن است که کار فرهنگی برای او ضرر مالی به دنبال نداشته باشد و متاسفانه امروزه مطمئن ترین راه برای خیلی از کسانی که به کیفیت انتشارات خود نمی اندیشند، دریافت هزینه از مولف و سود نسبی خود است. البته من به عنوان یک شاعر معتقد نیستم که دستگاههای دولتی برای نشر مانعی ایجاد کنند اگر چه حتی چنین کتابهایی از حداقلهای لازم هم برخوردار نباشد. چون در چنین شرایطی ، بزرگنماییهای معمول سانسور، جلوگیری از دادن مجوز و... پیش خواهد آمد. شاعر مجموعه «ریشه در ابر» که برخورد سلبی در حوزه نشر کتاب شعر را در کارساز نمی داند، برای ارتقا کیفیت کار ناشران پیشنهاد می کند: دستگاههای فرهنگی ما بخصوص وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی باید از ناشرانی که کار جدی فرهنگی را دنبال می کنند، در مراحل مختلف حمایت جدی تری به عمل آورند. به اعتقاد من ، حوزه نشر نیاز به حمایت دارد ولی حمایتی قانونمند، تعریف شده و روشن. سیاستها باید برای جماعت اهل قلم و نشر به شکل واضح تعریف شود. اینکه اعلام کنند از یک تعداد از ناشران ، تعدادی کتاب خریداری خواهند کرد، سیاست تعریف شده و روشنی نیست ، حداقل برای من که به عنوان یک مخاطب و از طریق رسانه ها، موضوع را پیگیری می کنم ، این مساله مبهم است. چگونه است که مجموعه شعرهای بسیاری از شاعران شناخته شده ما جزو این خریدها یا پیش خریدها نیست ولی کتابهای کم اهمیت تری در زمره آثار خریداری شده دیده می شود. اگر چه از آثار بعضی از شاعران مطرح ، استقبال می شود، اما در مقابل شاهد هستیم که آثار سطحی و نازل که به نام شعر ولی با عمق و سطح نازلتری عرضه می شوند، خریداران بیشتری دارند. آیا فروش بالای اینگونه آثار بر سطح توقع مخاطب از شعر تاثیر منفی نمی گذارد؟ عبدالملکیان پاسخ می دهد: مطمئنا مخاطب شعر شاعری مثل شاملو یا اخوان ، مخاطب شعر فلان شاعر سطحی نیست ولی اعتقاد دارم بخشی از مخاطبان شعر نازل در آینده می توانند به واسطه داشتن استعداد و علاقه مندی ذاتی و حفظ ارتباط با شعر به سمت سطوح بالاتر هدایت شوند. ما به عنوان اهل شعر و هنر باید تا جایی که ممکن است به عرضه و حضور وسیع تر و بیشتر شاعران در این عرصه بیندیشیم اگر چه سطوح آنان متفاوت یا بسیار متفاوت باشد ولی باید جایی را هم برای حضور حداقلها فراهم کنیم. مشکل دیگر در عرصه ادبیات و نشر، موضوع مافیای پخش و عدم پخش صحیح و بهنگام شعر است به گونه ای که حتی اهالی شعر و مخاطبان حرفه ای این هنر نمی توانند آثار تولیدی خود و دیگر هنرمندان را پیدا کنند. عبدالملکیان در رابطه با این امر می گوید: من به موضوعاتی نظیر مافیای پخش اعتقاد ندارم. نشر ما چند حلقه دارد: مخاطب ، مولف ، ناشر و توزیع. چرخش خوب این مجموعه نیازمند خواست اجتماعی است و خواست اجتماعی نیز تابع سیاستهای فرهنگی کشور است. اگر رسانه ها در این خصوص احساس وظیفه و رسالت بیشتری کنند می توانند به تحقق خواست اجتماعی کمک کنند. پخش حداقل 5ساعت فوتبال و وجود 50 نشریه ورزشی طبیعتا به دامن زدن تب کاذب فوتبال در کشور منجر می شود و نتیجه این می شود که جوان ما اسم بازیکن تیمهای رده دهم و یازدهم اسپانیا و آلمان را می داند ولی با نام ده شاعر یا نویسنده معاصرش آشنا نیست. این مشکل جوانان ما نیست ، مشکل سیاستهای فرهنگی کشور است و اگر در این سیاستها تغییر حاصل شود و این موارد مورد توجه جدی قرار گیرد، مشکل توزیع ما نیز حل خواهد شد. در حالی که نمایشگاه کتاب تهران ، آخرین روزهای خود را سپری می کند، از ملکیان که با کتاب «حالا که آمده ای » در نمایشگاه حضور پیدا کرده از تاثیر برگزاری نمایشگاه کتاب در فرهنگ کشور می پرسیم و این که آیا آنگونه که عده ای معتقدند می توان این نمایشگاه را بزرگترین رویداد فرهنگی ایران دانست. او پاسخ می دهد: برگزاری نمایشگاه از دید من کار مثبتی ارزیابی می شود زیرا فرصتی است که با توجه به همان مشکلی که در توزیع وجود دارد و شما هم به آن اشاره کردید خیلی از علاقه مندان از نزدیک با تازه های نشر آشنا شوند. از سوی دیگر خیلی از اهل فرهنگ هم در طی این مدت فرصت دیدار و گپ و گفت پیدا می کنند و شاعران و اهل قلم و نویسندگان فرصت می یابند با دیدگاههای هم آشنا شوند. این زمان مناسبی برای تعامل ناشران و مولفان ، ناشران و مسوولان فرهنگی است و منهای برخی نارسایی ها در مجموع رویداد مبارک و مثبتی است. آرش شفاعی |
مرگ بر بالشی از شعر | ||
روزنامه جام جم | ||
روزی که مهرداد اوستا با همان کت و شلوار رنگ و رو رفته همیشگی ، خسته از تدریس تاریخ موسیقی در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران ، به تالار وحدت رفت تا در پشت میز کار خود در شورای شعر ارشاد قرار گیرد را اهل شعر فراموش نمی کنند. 17 روز از اردیبهشت سال 70می گذشت و مهرداد اوستا در حالی که شعر یکی از جوانان علاقه مند را تصحیح می کرد، ناگهان خودکارش را به زمین انداخت ، سرش را بر شعر جوان گمنام شهرستانی گذاشت و به سادگی و آرامش تمام جان به جان آفرین تسلیم کرد. انسانی که همه عمر خود را در شیفتگی به جادوی کلمات و افسون شعر به سر برده بود پایان عمر خویش را نیز در هنگام قرائت و تصحیح شعر رقم زد و امروز 14سال از آن روز گذشته است. مهرداد اوستا با نام اصلی محمدرضا رحمانی در بهمن سرد 1308در بروجرد به دنیا آمد و در نوجوانی به تهران مهاجرت کرد. او پس از طی دوره متوسطه ، وارد دانشکده معقول و منقول شد و تحصیلات خود را با شتاب و سرعتی شگفت پی گرفت تا جایی که هنوز 25ساله نشده بود که با مدرک فوق لیسانس فلسفه تحلیلی به عنوان جوان ترین مدرس دانشگاه به تدریس پرداخت. تسلط و تبحر او در دانشهای معقول و منقول و نیز ادبیات عرب باعث شد در سن 30سالگی عضو شورای بررسی رساله های دکترای دانشجویان ادبیات فارسی شود. بهره مندی های فراوان از محضر استادان بزرگی چون علامه بدیع الزمان فروزانفر از یک سو و تیزهوشی و وسعت درک و اطلاعات او باعث شده بود که اوستا نه تنها در هنر شعر که تخصص و ویژگی او بود که در مجموعه هنرهای مختلف و مطالعات پیرامونی آنها به انسانی پر اطلاع ، کم نظیر و اهل تحلیل بدل شود. او در طول دهها سال تدریس در دانشگاه تهران تنها در رشته زبان و ادبیات فارسی به تدریس نپرداخت بلکه هر جا باری بر زمین می ماند تنها کسی که با وسعت معلومات و آگاهی هایش توان بلند کردن آن را داشت ، همان شاعر لاغر اندام با کت و شلوار رنگ و رو رفته و موهای سپید بلند مجعد بود. از فلسفه و فلسفه تاریخ بگیر تا زیبایی شناسی ، تاریخ موسیقی و تاریخ اجتماعی هنر. در نگاه و بررسی آنچه از اوستا به جای مانده است در می مانی که آیا او دانشمندی هنرمند بوده است یا هنرمندی دانشمند، کدام صبغه در وجود او بیشتر است؟ آگاهی و دانش یا هنر و آفرینش؟ اوستایی که می گویند فروزانفر اجازه پاسخ دادن به سوالات طرح شده در کلاس را به او نمی داد زیرا باعث می شد که بقیه دانشجویان تنبل شوند و به هیچ سوالی پاسخ نگویند، اوستایی که دکتر عبدالحسین زرین کوب در بیان هنر وی ، زبان به ستایش می گشاید، با همه فضل و دانشی که گردآورده بود، متواضعانه و بی هیچ چشمداشتی ، همه این هنر و آموخته ها را به پای انقلاب و شعر متعهد معاصر ریخت. کسی که بی شک بزرگ ترین دانشگاه های جهان حاضر به اعطای کرسی استادی به او بودند، با آغاز انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی ، بی اعتنا به موقعیت های پیش رو و طعنه های دشمنان دوست نما، سهمی بزرگ در ایجاد حوزه اندیشه و هنر اسلامی داشت و با برپا کردن کلاسهای آموزش شعر، در تربیت شاعران نسل اول انقلاب بزرگ ترین نقش را ایفا کرد. شعرای این نسل با همه اختلافاتی که بعدها در میان آنها بروز کرد و به رغم تنوع سلایق و نگاهها در یک امر مشترک هستند و آن احساس دین و ابراز شاگردی در برابر مهرداد اوستاست. ساعد باقری شاعر معاصر و یکی از پرورش یافتگان کلاسهای شعر مرحوم اوستا، شناختن انسان راهگشا و جامع الاطرافی چون او را برای نسل خویش یک اقبال بی همتا می داند و می گوید: امروز می فهمیم جمعی که در سالهای 61و 62، بیش از 18یا 19سال نداشت به بینشی که او به ما آموخت تا چه حد محتاج بود. باقری در این خصوص می گوید: کلاسهای او هیچ برنامه مدونی نداشت و اگرچه مثلا نام کلاس بررسی شعر سنایی بود در آن از همه چیز، از نقاشی های سالوادور دالی تا رمان دنیای قشنگ نو مورد بحث قرار می گرفت و ماحصل این ساعتها و بحثها برای ما از یک کلاس مدون بسیار بالاتر و بیشتر بود. این شاعر و ترانه سرا در بیان تاثیر اوستا بر نسل اول شعر انقلاب تاکید می کند: اوستا به ما آموخت کسی که گذشته ندارد، آینده نیز ندارد و پیشرفت و نو شدن بدون اطلاع از سابقه شعر فارسی ممکن نیست لذا این برانگیختگی که اوستا در وجود ما ایجاد کرد باعث می شد در مورد مثلا یک قصیده ناصر خسرو ساعتها بحث کنیم و گپ بزنیم. وی جنبه دیگر تاثیرگذاری اوستا را بر شاعران این نسل ، توجه دادن به تجربیات هنرمندان چهارگوشه جهان در همه عرصه های هنری می داند که باعث شد دید ما نسبت به هنر کامل تر شود. اوستا در آن سالها، یکسره به خدمت ارزشهای انقلاب درآمد، قصیده او که با زبان سخته و با صلابت و ویژگی های سبکی خود وی کاملا شناخته شده بود، سرشار از مفاهیم انقلابی و حماسی شد و او همراه با قصایدش به خطوط مقدم جنگ رفت و رزمندگان را برای خلق حماسه هایی راستین تشجیع کرد. رویکرد اوستا به سمت شعر انقلاب در حقیقت یک ایثارگری هنرمندانه بود که به قیمت سکوت و بی اعتنایی شاعران جبهه مقابل انقلاب که به یقین از لحاظ شعری در مرتبه ای پایین تر از اوستا قرار داشتند ولی رسانه ها و تریبون هایی را در اختیار گرفته بودند، تمام شد. شمس آل احمد ،نویسنده نامدار معاصر درخصوص اوستا گفته است : من شان شعری مهرداد را نمی توانم بگویم اما من عشق ورزی و مهرورزی را از مهرداد آموختم. مهرداد شاعری انسان و انسانی شاعر بود و پیش از شعر، انسانیت در او نمودی بارز داشت و من همین انسانیت را از او آموختم ، او ملتقای شاعران معاصر و نقطه پایان یک دوره شعری در ادب معاصر ایران بود. آرش شفاعی | ||
نسخه قابل چاپ | ارسال کنید | |
|
تلاش برای اصلاح و ساماندهی جریان مداحی ـ که گویا برخی نمایندگان متعهد و اصولگرای مجلس بر آن اهتمام ورزیدهاند ـ امری بینهایت مهم و ضروری است. به رغم ارزش و ارج فراوان مدح اهلبیت (علیهم السلام) که خدای متعال مدحشان فرموده، آفات قابل توجهی جریان مداحی را تهدید میکند که به جهت ارتباط تنگاتنگ این جریان با اصول اساسی دین یعنی توحید و ولایت، به هیچ وجه قابل اغماض نبوده و تساهل در مواجهه با این آفات، قطعا گناهی عظیم است.
تحریف و جعل در تاریخ، گفتار و رفتار اهل بیت(ع) در قالب زبان حال و...، ارائه چهره نادرست و مخدوش از آن حضرات، افراط یکجانبه در عزاداری و مداحی و مغفول گذاشتن سایر دستورات دینی، ابزار رسیدن به دنیا قرار دادن نام اهل بیت(ع) مثل اخذ یک میلیون تومان برای یک مداحی ! و... را میتوان برخی از این آفات برشمرد که با هزار تأسف، فراوان قابل مصداقیابی میباشد اما آنچه بینهایت مهمتر از این موارد میباشد، غلو و گزافهگویی در مورد آن ذوات نورانی است که بر برخی مصادیق آن، نامی جز شرک نمیتوان نهاد و همین کافی است تا خواب از چشم مؤمن متعهد ربوده شود.
بنده تنها به چند نمونه از اشعار مطرح شده در محافل و هیأتهای مشهور که در سطح کشور پخش شدهاند و توسط برخی مداحان مشهور که بعضا مداحیهایشان از سیمای جمهوری اسلامی پخش میشود، اشاره میکنم:
خدای من علی مولا علی
امشب از عشق تو مست مستم من فاش میگویم علی پرستم من
مست اویم تا ابد قل هو الله احد یا علی مولا مدد یا علی مولا مدد
چمشهای قشنگ عباس لا اله الا هو
من حسین اللهیام من حسین اللهیام
سردار بدر و خیبر و خندق علی علی ای صاحب خدایی مطلق علی علی
و دهها از این قبیل و نیز عباراتی غلیظتر که قلم را یارای نوشتن نیست...
لازمه بیتردید مسلمانی، فهم این حقیقت است که حقیقتی اصیلتر و شریفتر از توحید نیست و اینکه بزرگترین گناه، ظلم عظیم و تنها جرم نابخشودنی، شرک است و اینکه حضرات معصومین(ع) فانیان و فدائیان توحیدند و کشته عشق همین حقیقت پاک. باری، توحید تمام رسالت انبیای الهی ( سوره نحل :36، انبیاء :25 ) و تمام پیام حضرت رسول (ص) است (سوره انبیاء : 108) همو که خلاصه دعوتش را در «قولوا لا اله الا الله تفلحوا» گنجاند.
و چه بیانتها دردی است که در قبال این جرم عظیم، بیتفاوتی و توجیه رایج شده است. همان توجیهات و سهلانگاریهایی که مکتب آسمانی مسیحیت را به وادی شرک و تثلیث کشاند!
پیامبر اکرم (ص) میفرمود: «لا ترفعونی فوق حقی فان الله اتخذنی عبدا قبل ان یتخذنی نبیا». (عیون اخبارج2/201) و مسلمین را چنین تأدیب فرمودند که هر روز چندین بار ابتدا بر عبد خدای تعالی بودن و آنگاه بر رسالت آن حضرت شهادت دهند.
حضرات اهل بیت(ع) نیز بیشترین لعن و نفرینشان را نثار گزافهگویان نمودهاند و درقبال ادعای آنان بیقرار میشدند.
«مصادف» میگوید: هنگامی که جریان لبیک گفتن به امام صادق(ع) در کوفه رخ داد (به گفته علامه مجلسی مراد عمل غلات است که «لبیک جعفر بن محمد لبیک» میگفتند) نزد حضرت رفته و جریان را به ایشان خبر دادم. با شنیدن خبر امام به سجده افتادند، چنانکه سینهشان بر زمین چسبید و میگریستند و با انگشتشان استغاثه و التجا نموده و چنین عرضه میداشتند: «بلکه عبد خالص و ذلیل او هستم!» و مدام همین ذکر را تکرار مینمودند. آنگاه در حالی که سیل اشک از محاسن شریفشان جاری بود، سر از سجده برداشتند...(رجال کشی ج2/587)
و دهها ماجرای دیگر از این دست که مجال نوشتن نیست...
شیعه امام، همدرد امام است، قلبش با قلب او میتپد، نبضش با نبض او میزند ... آیا بیتابی امام صادق(ع) نباید شیعهاش را بیتاب کند؟!... و با این همه ادعای مدعیان ولایتی که در این اندوه توانفرسا همدرد ائمه(ع) نیستند، بلکه با توجیهاتی که خلاف روح توحیدی دین است، نمک بر زخم آن بزرگواران میزنند، تا چه حد میتواند پذیرفته باشد؟
مگر مخاطب این کلام دردمند ما نیستیم: «کسی که آنان (غلو کنندگان) را دوست بگیرد بر ما کینه ورزیده و کسی که به ایشان بغض بورزد ما را دوست داشته است ... کسی که آنها را بپذیرد ما را رد نموده است و کسی که آنها را رد نماید ما را پذیرفته است... کسی که آنها را تصدیق کند، ما را دروغگو شمرده است و کسی که آنها را تکذیب کند ما را تصدیق نموده است ...». (بحار الانوار ج25/226)
لینک دوستان
اشتراک