سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 تعداد کل بازدید : 122304

  بازدید امروز : 1

  بازدید دیروز : 7

آرش شفاعی2

 
نزدیکترین مردم به پیامبران، داناترین آنان است به آنچه آورده اند . [امام علی علیه السلام]
 
نویسنده: آرش شفاعی ::: دوشنبه 84/1/29::: ساعت 3:2 عصر

 

 برنامه بزرگداشت زنده‌یاد سیدحسن حسینی عصر روز پنجشنبه‌، اول اردیبهشت‌ماه در تالار بتهوون خانه هنرمندان ایران برگزار می‌شود.
به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران، این برنامه که با همکاری انجمن شاعران ایران و کتاب ماه ادبیات و فلسفه و شورای گسترش زبان و ادبیات فارسی برنامه‌ریزی شده است، از ساعت 16 تا 19:30 برقرار خواهد بود.
پس از خوش‌آمدگویی مشفق کاشانی از طرف انجمن شاعران ایران، منوچهر آتشی درباره شعرهای سپید، عمران صلاحی درباره طنز، موسی بیدج درباره ترجمه‌ها و ساعد باقری درباره شعرهای سیدحسن حسینی سخنرانی خواهند کرد.
همچنین در این برنامه که سهیل محمودی اجرای آن را برعهده خواهد داشت، حسین زمان به همراه محمدرضا چراغعلی به اجرای شعرهایی از حسینی خواهند پرداخت.
پخش فیلمی از تشییع پیکر سیدحسن حسینی و مراسم روز چهلم درگذشت او که سال گذشته توسط خانه شاعران برگزار شد، از دیگر بخش‌های این مراسم یادبود خواهد بود.
قیصر امین‌پور که پیش از این قرار بود در این برنامه سخنرانی کند، در صورت بهبود حال جسمانی‌اش در مراسم حضور خواهد داشت.


 
نویسنده: آرش شفاعی ::: شنبه 84/1/20::: ساعت 6:31 صبح

 

1

 

فیلمنامه شالوده یک فیلم است و ستون فقرات آن. فیلمنامه تا قبل از تبدیل شدن به فیلم، یک اثر ادبی است که باید

چارچوبهاو باید و نباید های داستانی داشته باشد. تقریباً هر دانش آموز الفبای ادبیات داستانی و درام نویسی می داند که هر چه منطق بیشتری بر فیلمنامه حاکم باشد و ترتیب حوادث و پی در پی آمدن آنها بیشتر مرهون روابط علی و معلولی ،فیلم کاملتر و باور پذیرتر است.

وقتی شما فیلمنامه ای می نویسید که از در و دیوار آن"تصادف"می بارد؛ معلوم است نتوانسته اید چاله چوله های داستانتان را با منطق داستانی پر کنید و اصلاًبه فکر آن نبوده اید که وقتی بگذارید و اثری هنری بیافرینید...یک کارخانه کاشی سازی پول گنده ای برای تبلیغات کنار گذاشته و باید از این فرصت استفاده کرد و "چیزی"ساخت....!

 

2

 

 

وقتبی بازیگردانی مثل گلاب آدینه را استخدام می کنید تماشاگر انتظار دارد رد پایی از بازی قابل تحملی حداقل در چند سکانس فیلم ببیند ولی وقتی ستاره چند میلیونی شما هنوز بلد نیست لب بزند...!

 

3

 

فیلمفارسی ساختن یعنی تن دادن به یک سری مناسبات و الزامات و اینکه حاضر باشی فکر کنی مخاطب تو از حداقل شعوری هم بی بهره است ؛یعنی برای دست یافتن به چند تومان پول بیشترحاضر باشی از هر ترفندی استفاده یا سوءاستفاده کنی.

"گل یخ" یک فیلمفارسی تمام عیار است که پر است از صحنه های رقص و آواز  وباز خوانی ترانه های خوانندگان فراری و کارگردان حاضر است به عشق گیشه بازیگر میانسال زن را به آواز هندی خواندن و ادا و اطوار وادار کتد.

 

4

 

بازیگر از در می آید و می بیند روی آینه برایش پیغام گذاشته اند...دقیقاًدر لحظه ای که باید خبری به اطلاع بازیگر خوش تیپ ما برسد ایشان پیچ رادیو را باز می کنند...هرکدام از بازیگران که به سفر می روند یکبار صحنه نشست و برخاست هواپیما را می بینیم...وقتی بازیگران مونث و مذکر فیلم قرار است  به هم ابراز احساسات کنند از در و دیوار صحنه شمعهای روشن می بارد و...سینمای ایران از این کلیشه های تهوع آور چه زمانی خلاص خواهد شد؟

 

5

 

اسپانسر گرفتن برای یک فیلم اصلاًکار بدی نیست ولی هنر تبلیغ کردن هم از هر کسی بر نمی آید...فقط مانده است روی لباس بازیگران بنویسند:کاشی سمنان یا استادمان آقای محمد رضا گلزار به جای پیتزا کاشی بخورند!!

 

6

 

اگر گل یخ را ایرج قادری ساخته بود سری تکان می دادیم و می گفتیم ایرج قادری است دیگر ولی وقتی یادمان می افتد کارگردان این فیلمفارسی بی قواره کیومرث پور احمد است سکوت می کنیم چون گاهی سکوت کردن تنها کاری است که از دستمان بر می آید!!


 
نویسنده: آرش شفاعی ::: سه شنبه 84/1/16::: ساعت 2:58 عصر

 

استیو هولگیت ـ واشنگتن
او در ایالات متحده، محبوب‌ترین شاعر است. هم‌اکنون کلاس‌هاى درس مربوط به آثار او در کلیه نقاط کشور وجود دارد و این در حالى است که یک دهه پیش، کمتر کسى او را مى‌شناخت. سخنرانى‌هاى منطقه‌اى و خواندن جمعى آثار او در بخش‌هاى فرهنگى روزنامه‌هاى همه شهرهاى بزرگ آمریکا اعلام مى‌شود. گروهى از ستارگان سینما و خوانندگان، برنامه ضبط‌شده‌اى از آثار او تهیه کرده‌اند و این رویداد نشان‌دهنده میزان بالای محبوبیت اوست. این انسان کامل کیست؟ آیا ایالات متحده، یک بار دیگر شاعر مشهورى را مثل «والت ویتمن» مطرح ساخته است تا ترانه آمریکا را نغمه کند؟ فرد دیگرى مانند «رابرت فراست» اهل نیوانگلند تا با نیمه قابل درک آرزوهاى روحیمان صحبت کند؟
در حقیقت این شاعر، به هیچ عنوان آمریکایى نیست. آمریکایى‌ها هم نمى‌توانند امید دیدار او را در یک سالن سخنرانى محلى یا در برنامه‌هاى سیار تلویزیونى داشته باشند؛ او بیش از هفتصد سال پیش درگذشته است و اگر نام او مدت زمان کوتاهى است که در آمریکا به نامى آشنا تبدیل شده است، ایرانى‌ها قرن‌هاى متمادى او را در قلب‌هایشان نگاه داشته‌اند. نام او «جلال‌الدین بلخى» است و در آمریکا با نام رومى بهتر شناخته مى شود.
اگر نخواهیم ابعاد شیفتگى نسبت به مولانا را در ایالات متحده با شیفتگى که زمانى نسبت به بیتل‌ها در این کشور وجود داشت مقایسه کنیم، مى‌توانیم بگوییم که محبوبیت او قابل ملاحظه است. به نقل از چندین منبع، کتاب‌هاى مولانا ظرف ده سال گذشته بیش از آثار هر شاعر دیگرى به فروش رسیده است. در جستجوى اینترنتی، داخل نمودن نام او بیش از 800.000 نتیجه را به دنبال خواهد داشت. تقویم‌ها، لیوان‌هاى قهوه‌خورى و حتى تى‌شرت‌هاى مولانا در دانشکده‌ها و کتاب‌فروشى‌هاى سراسر کشور به چشم مى‌خورند.
با این وجود، در حالى که موفقیت مولانا با نشانه‌هاى فراوانى از فرهنگ عامه در آمیخته است، کم‌اهمیت جلوه دادن این موفقیت در ایالات متحده یا این تصور که گفته‌هاى او در بستر سنن اسلامى نمى‌تواند به نیازها و نگرانى‌هاى بسیارى از آمریکایى‌ها بپردازد نادرست خواهد بود.
«فیلیس تیکل»، سردبیر نشریه «ادوارى پابلیشرز ویکلی» مى‌گوید که محبوبیت مولانا در ایالات متحده، به دلیل اشتیاق فراوان ما به معنویات است. «کلمن بارکس»، شاعرزاده تنسى نیز که ترجمه‌هایش از آثار مولانا، بزرگ‌ترین عامل محبوبیت شاعر ایرانى در ایالات متحده به شمار مى‌رود، زمانى که مى‌گوید طبیعت خلسه‌آمیز مذهبى اشعار مولانا در تلاش آمریکایى‌ها براى رسیدن به این کیفیت تشدید مى‌شود، به همین نکته اشاره دارد. این پرسش شاعرانه مولانا که «زکجا آمده‌ام، آمدنم بهر چه بود؟» با تعداد بى‌شمارى از مردم آمریکا که صاحب احساسات معنوى قوى هستند، سخن مى‌گوید.
تعدادى از مفسران نیز بر این باورند که مولانا پس از حملات 11 سپتامبر، نقش پل مهمى را بین مردم آمریکا و اسلام ایفا کرده است. بسیارى از افراد با «هانس ماینک»، شاعر آلمانى که گفت «اشعار مولانا، تنها امیدبخش دوران سیاهى است که در آن زندگى مى‌کنیم» هم‌عقیده هستند.
هیچ کس به اندازه مترجم آمریکایى پیشرو آثار مولانا در بالا بردن آگاهى فزاینده نسبت به این شاعر در ایالات متحده راهگشا نبوده است. به گفته «جیمز فادیمن»، دانشمند آمریکایى، راز موفقیت مولانا در ایالات متحده، «کلمن بارکس» است.
انتشار کتاب «اسنشال رومی» بارکس در سال 1995 بیش از هر رخداد دیگرى باعث ظهور بارقه علاقه آمریکا به این شاعر پارسى‌زبان شد.
بارکس در یک مصاحبه اخیر گفت که ماموریت ترجمه آثار رومى به صورتى باورنکردنى آغاز شد. او مى‌گوید پیش از آن‌که نویسنده نامى آمریکایی، «رابرت بلای» در سال 1976 یک نسخه از اشعار مولانا را که ترجمه‌اى سنگین و دانشگاهى داشت و تنها ترجمه انگلیسى آثار این شاعر در آن زمان به شمار مى‌رفت به او بدهد و بگوید: «این اشعار باید از قفس‌هایشان آزاد شوند»، هیچ‌گاه نام او را نشنیده بوده است.
بارکس که در آتن جورجیا زندگى مى‌کند به زودى کار را آغاز کرد. او مى‌گوید: «من نسخه‌اى را به نثر آزاد و با انگلیسى امروزى تهیه کردم» و به باور او «این شکل [از نگارش] قوى‌ترین روش ماست». بارکس مى‌گوید با وجودى که این شیوه از ترجمه خلاف عرف است تلاش فراوانى دارم تا به تصاویر مولانا وفادار باشم و امیدوارم این امر در مورد معانى نیز صادق باشد. وى مى‌افزاید: جوهر موسیقایى شدیدى [در آثار او] وجود دارد اما من نمى‌توانم کارى در زمینه انتقال آن انجام دهم. من به ضربانى که در سروده‌ها موجود است گوش مى‌دهم و تلاش مى‌کنم تا آن را دنبال نمایم تا سر راه آن قرار نگیرم و اجازه دهم که نغمه سر دهد.
بارکس به مدت هفت سال بدون این‌که فکر چندانى در زمینه انتشار در ذهن داشته باشد به ترجمه مشغول بود. در آخر او کارش را براى «هارپر کالینز»، ناشر آمریکایى فرستاد و بدین ترتیب نخستین نسخه آثار مولانا به چاپ رسید. موفقیت پیش‌بینى‌نشده این نسخه منجر به انتشار «اسنشال رومى» بسیار محبوب و چند اثر جدیدتر دیگر به وسیله مارکس شد. بیش از 500.000 نسخه از مجموعه این کتاب‌ها به فروش رسیده است که براى یک شاعر، موفقیت بزرگى در بین مردم به شمار می‌رود.
بارکس، شاعر و استاد سابق ادبیات با شوق و احساسى از شگفتى درباره آثار شاعر بزرگ قرن 13 صحبت مى‌کند. او مى‌گوید: «این اشعار نه به وسیله شخصیت که توسط بخش دیگرى از روان انسانى سروده شده‌اند» و گاه از شخصیت و معرفت بشر فراتر مى‌روند. بارکس مى‌گوید: «نظام اعتقادى او بر پایه خنده استوار است» و به صوفى‌گرى مولانا اشاره مى‌کند و مى‌افزاید که در نظر مولانا که «شاید خدا انگیزه خنده باشد، تنها صاحب بدن و عقل بودن شادى بزرگى است» و «او درباره جوهره اشتیاق دین که عبادت ـ و شاید خنده ـ است صحبت مى‌کند».
قابلیت آثار مولانا در پر کردن فاصله بین آمریکایى‌ها و مسلمانان بر بارکس پوشیده نیست. «آمریکایى‌ها در برابر بسیارى از چیزهاى موجود در جهان اسلام نابینا هستند. یکى از آن چیزها مولانا است. ما زیبایى [آثار] مولانا را کامل درک نمى‌کنیم». او امیدوار است که از طریق این ترجمه‌ها درک «درگه خالى شدن» را که شعر مولانا مى‌تواند از آن وارد شود و نیز «تسلیم» را که اشتیاق به آن جوهر اسلام است آسان نماید.
این اشتیاق به پر کردن خلا درکى موجود بین اسلام و آمریکا به زودى بارکس را به نقاطى خواهد برد که هنگام شروع ترجمه‌هایش حتى در خواب هم نمى‌دید. او اواخر این ماه به افغانستان، زادگاه مولانا سفر خواهد کرد تا در برنامه فرهنگى مشترک وزارت فرهنگ افغانستان و وزارت امور خارجه ایالات متحده اشعار مولانا را بخواند. در طول اقامتش در این کشور از چندین شهر از جمله بلخ، زادگاه مولانا دیدن خواهد نمود. او در وصف انتظار پرشورش براى این سفر مى‌گوید: «یک نفر اشعار او را به زبان فارسى مى‌خواند و من آنها را به زبان انگلیسى مى‌خوانم و موسیقى هم خواهد بود». بارکس همچنین در انتظار ملاقات با اعضاى یک گروه اسلامى به نام «جاهلان خدا» است که از سنت خلسه‌آمیز مولانا پیروى مى‌کنند. بارکس در پاسخ به این سوال که «جاهلان خدا» چه کسانى هستند مى‌خندد و مى‌گوید: «دقیقا نمى‌دانم، ولى درخواهم یافت». وى مى‌افزاید: من واقعا منتظر و سپاسگزار هستم.
این حس کنجکاوى و شوق، میل به تجربه اندوزى و درک، از ویژگى‌هاى مشترک مولانا و کلمن بارکس هستند و دو انسان متفاوت با اشتیاق‌هاى معنوى مشترک را به یکدیگر وصل مى‌کنند.



 
نویسنده: آرش شفاعی ::: سه شنبه 83/12/25::: ساعت 3:38 عصر
رویکرد مذهبی و معنوی انقلاب تغییر ژرف و باطنی را در شعر بوجود آورد
 
 

گروه ادب: آرش شفاعی، شاعر ؛ همه حوزه های فرهنگی بعد از انقلاب تحت تاثیر رویکرد مذهبی و معنوی انقلاب تغییر کرد. از جمله حوزه فرهنگ و ادبیات بخصوص بحث شعر یک تغییر ژرف و باطنی را بوجود آورد.

 

به گزارش خبرگزاری شبستان، آرش شفاعی، دبیر سرویس اجتماعی روزنامه قدس در گفتگو با خبرنگار شبستان جایگاه دین و معنویت را در شعر جوانان بعد از انقلاب مورد ارزیابی قرار داد و گفت: به هر حال همه حوزه های فرهنگی بعد از انقلاب تحت تاثیر رویکرد مذهبی و معنوی تغییر کرد و تاثیر پذیر بود، از جمله حوزه فرهنگ و ادبیات بخصوص بحث شعر، این رویکرد یک تغییر ژرف و باطنی را بوجود آورد و دیدگاه شاعران را نسبت به مقوله شعر تحت تاثیر تغییری که در جهان بینی و ایدئولوژی آنها بوجود آورد و دیدگاه شاعران را نسبت به مقوله شعر تحت تاثیر تغییری که در جهان بینی و ایدئولوژی آنها بوجود آورده تغییر داد. در نتیجه آن تغییر بزرگی که روی مردم جامعه و بخصوص نخبگان از جمله هنرمندان بوجود آمد در گونه عینی ان مثل: ادبیات، شعر، تئاتر، موسیقی، داستان و ... خود را نشان داد و امروز می توانیم رگه ها و جریانها که تحت آن جهان بینی مذهبی سروده شده در کشور مان پیگیری کنیم.
سراینده مجموعه شعر ""تا فراسوی رفتن"" در ادامه تاکید کرد: تفاوت جوانان امروز با نسل قبل این بود که نسل اول یک دوره ای را خارج از این فضا طی کرده بودند ولی جوانان امروز به این دلیل که از ابتدای ورود به شناخت و درک تحت تاثیر و فضای مذهبی کشور بودند این جلوه و نمود در آنها شدید تر است.

 

 
نویسنده: آرش شفاعی ::: سه شنبه 83/12/18::: ساعت 12:32 عصر
  سه شنبه 18 اسفند ماه 1383     /   80911  

مردی ازجنس زمان
 
images/20050307/mardani.jpg


دوشنبه 17 اسفند ماه 1383
10:02

نسخه قابل چاپ ارسال کنید

جنگ تازه آغاز شده بود و شوری حماسی برای دفاع از این سرزمین ، جانها را بی تاب خود کرده بود. آتش و خون از در و دیوار سر می کشید و نیاز به این روح حماسی و دمیدن شور حادثه در جانهای خفته حس می شد.
شعر انقلاب هنوز در ابتدای شکل گیری بود و جوانانی که در این سو و آن سوی کشور به میدان سرودن پانهاده بودند، هنوز تجربه چندانی نداشتند و نیز تشکل و توان گردهم آمدن و صرف کردن انرژی در کنار هم نبود.
در این میان شاعری جاافتاده تر از بقیه ، نه از پایتخت که همه نگاهها به آنجا بود که از سرزمین سعدی و حافظ، از خطه فارس که روح غزل در آن دیار جاری بود، سر بر کرد.
نصرالله مردانی از کازرون آمده بود و شعرهایی که پی در پی منتشر می کرد، با جنس زمان منطبق بود. غزلهایش منزوی ، سرافکنده و گوشه گیر نبودند و او با واژه هایش رخوت و سکونی را که به نام عرفان توجیه می شد به کناری نهاده و ضرباهنگی شتابناک و زبانی حماسی به اشعارش بخشیده بود.
این شتابناکی و حماسی سرایی آنچنان بود که تقریبا نیازهای زمانه را بخوبی و سرعت پاسخ می گفت و در آن دوران شعر نصرالله مردانی بیشترین اقبال و نگاه را به سوی خود کشید.
نکته دیگری که در شعر مردانی قابل ملاحظه بود، ترکیب سازی های فراوان و البته در مواردی بدون تامل او بود که بعدها توانست فضایی در شعر فارسی ایجاد و به بالا بردن این پتانسیل در میان شاعران کمک کند.

تاثیرپذیری از فردوسی و حافظ
عباس براتی پور که از چهره های باسابقه در عرصه شعر معاصر است ، می گوید: «برجستگی و درخشش شعر نصرالله مردانی و دیگر شاعران همسن وسال و همدوره او، مدیون انقلاب اسلامی است».
وی با اشاره به الفت دیرینه مرحوم مردانی با شاهنامه فردوسی و دیوان حافظ می گوید: «رنگ و بوی شاهنامه و زبان حماسی فردوسی و عرفان حافظانه در شعرهای آن مرحوم در کنار هم قابل مشاهده است.
برای نمونه در غزل سیمرغ روشنایی از مجموعه قانون عشق می خوانیم:

از نیزه شب شکاف خورشید
خون ریخته بر کلاف خورشید
سیمرغ ستیغ روشنایی
پرواز کند زقاف خورشید
آهوی ستاره گشت سیراب
از برکه ژرف و صاف خورشید
بخوبی مشخص است که واژگانی چون نیزه ، شکاف ، سیمرغ ، ستیغ که از واژه های کاربردی شاهنامه است ، در غزلهای حماسی مردانی به زیبایی به کار گرفته شده اند».
براتی پور در ادامه به تاثیرپذیری مردانی از شاعر بزرگ ایران زمین ، حافظ اشاره کرده و می گوید:
«در غزلهای عرفانی مردانی نیز رگه هایی از اندیشه حافظ با چاشنی زبان حماسی فردوسی به چشم می خورد، ولی آنچه شعر مردانی را از شعر معاصران خود متمایز می سازد، علاوه بر زبان حماسی ، ترکیبات تازه از قبیل سپاه خون ، رسول خون ، محراب خونین ، صدای خون ، خطبه خون ، سمند سپیده ، سمند نور و... می باشد».

یکه تاز سال های غربت
مصطفی محدثی خراسانی ، سردبیر مجله شعر نیز با اشاره به سابقه شکل گیری شعر انقلاب که به سالهای پس از قیام پانزده خرداد باز می گردد، می گوید: «در غربت سالهای نخستین انقلاب ، حنجره هایی که بتوانند شکوه حماسه انقلاب را در شعر فریاد کنند و زمزمه های اولیه آن و بخصوص وجه مردمی آن را فریاد کنند، معدود بودند».
وی با اشاره به این که شعر انقلاب در آن زمان هم به گستردن افق تازه در فرا روی حرکت کلی شعر معاصر و هم به پاسخ دادن به نیازهای فوری و گسترده آن روزهای پرالتهاب نیازمند بود، تاکید می کند: «در آن روزگار حنجره های توانمندی که بتوانند این جوشش و شور انقلابی و مضامین ملکوتی را در ذهن و زبانی شاعرانه بیان کنند، کم بودند و این چنین بود که سروده های آن سالها غالبا به سمت شعار می چرخید تا شعر».
صاحب مجموعه های شعر «هزار مرتبه خورشید» و «شاعران پروازی »، نصرالله مردانی را در آن زمان یکه تاز و موج آفرین عرصه شعر انقلاب دانسته و معتقد است : «طنین شعر استاد مردانی دلنشین ترین صدایی بود که می توانست در آن سالهای غربت ، حنجره شعر انقلاب قلمداد شود.
موج آفرینی های شعر مردانی بسیاری از جوانان مستعد و پرشور را تحت تاثیر شدید طنین حماسی خود قرار داد و منتقدان شعر انقلاب بسیاری از شکفتن ها در دهه اول انقلاب در میان نسل جوان را مرهون این تاثیرگذاری می دانند».
محدثی خراسانی با اشاره به پایداری ذهن و زبان مردانی در این فضا و سخن گفتن او از این جلوه های قدسی انقلاب می گوید: «اگر چه در سالهای بعد بسیاری از جوانان سرشار از شور و هیجان انقلابی و بهره مند از توانمندی های شعری به میدان آمدند و با طلوع آنان دوران غربت شعر انقلاب به سرآمد، اما جایگاه و نقش مردانی و همانندان او در روند شعر این دو دهه همچنان بلند و ستودنی است».


مردانی ، نیمای غزل بود
خلیل عمرانی ، شاعر معاصر، نصرالله مردانی را استاد شاعران هم نسل خود می خواند و می افزاید: «نکته ای که بر آن تاکید دارم ، بازخوانی شعر مردانی از نگاه زبانشناختی است که وجه تمایز شعر او و دیگر شاعران همزمانش شد و پنجره ای از تازگی را برجوانترها گشود».
عمرانی با اشاره به این که استاد مردانی قالب آفرینی نیما و شاگردان سپیدگوی او را نپسندید، می گوید: «اما او پیام رهایی بخش نیما را شنید و قالب های غزل ، مثنوی ، چارپاره ، دوبیتی و رباعی را بستر تحول گرایی خود قرار داد. مثل نیما به آفرینش ترکیب های تازه ، تصویرهای نو، تعبیرهای شگفت انگیز که محصول آمیختگی تغزل ، حماسه و گاهگداری اعتراض بود، دست زد و اندیشه خاصی را پی گرفت که مشحون از ولایت پذیری ناب بود».
مدیر مرکز آفرینش های ادبی کانون پرورش فکری با اشاره به توانمندی مرحوم مردانی در ترکیب سازی ، ترکیب های ساخته شده از سوی این شاعر را برآمده از جریان مکاشفات ذوقی او می داند و می گوید: «براستی اگر مردانی که بیش از یک هزار ترکیب ، تصویر و تعبیر را به مجموعه زبان و ادبیات فارسی افزوده است ، اگر فقط صد ترکیب ، تعبیر و تصویر برخاسته از آنها را می آفرید، آیا جغرافیای خدمت او قابل اندازه گیری بود؟
آیا تا امروز آنچنان که شایسته است نام او برقلم منتقدان و شعر شناسان زمانه رفته است؟»

دهه شصت ، دهه مردانی
سیدضیائالدین شفیعی نیز با اشاره به سابقه شعر انقلاب و رویکرد مجدد بسیاری از اهالی ادبیات به قالب دیر آشنای غزل و ظهور مرحوم نصرالله مردانی به عنوان یک پدیده می گوید:
«تازگی ترکیب ها و رنگ بندی متفاوت خیال در غزلهای زنده یاد مردانی ، آرام آرام فضایی تاثیرگذار پدید آورد که در هرکنگره و شب شعری مشتاقان بسیاری را به خود جلب می کرد و زمانی که آن آثار در مجموعه «قیام نور» منتشر شد، بسرعت چاپهای متعدد را پشت سرگذاشت و مورد اقبال واقع شد».
این شاعر معاصر با تاکید براین که دهه 60، دهه غزلهایی است که با فضا، زبان و تصاویر غزلهای مردانی و تاثیر پذیرفتگان از او پدید آمد، می گوید: «این استیلا در اواخر همان دهه رنگ باخت و این افول زودرس متاثر از عوامل چندی است».
صاحب مجموعه «سکوت آزاد است»، این افول را ناشی از این عوامل می داند: «تکرار خسته کننده کلماتی که روزی از فرط تازگی ، شاعران زیادی را به خود مجذوب کرده بودند نظیر خون ، خاک ، خورشید، خنجر و...؛ تکرار مضامین و تصاویری که در مرتبه های نخستین بسیار سحرانگیز می نمودند، نظیر در غلتیدن خورشید در خون ، به خاک افتادن آسمان و... ضعف عمومی حاصل آمده از تکرارها و پس زدگی ناشی از استفاده ناهنجار این شعرها در تمامی رسانه های موجود؛ کم کاری و اشتغال به امور اجرایی که با پایان یافتن جنگ تحمیلی رایج شده بود؛ تناسب نداشتن فضای شعرهای مذکور با اشتیاق تازه ای که جامعه و شاعران را احاطه کرده بود و در نهایت سربرآوردن شاعران جوان تر و ارائه شیوه های زبانی تازه تر و سبکهای ساختاری متناسب با زبان و نیازهای اجتماعی روز.
شفیعی دهه 70را از لحاظ زبانی و مضمونی گستاخ تر از دهه پیشین ارزیابی می کند و می گوید: «شعر مرحوم مردانی در همپایی با جریان جدید موفق نبود و شعر او لاجرم بیرق پیشگامی را فرونهاد».
شفیعی با اشاره به تلاشهای فرهنگی استاد مردانی ، بخصوص در عرصه ترغیب شاعران معاصر به سمت موضوع شعر عاشورایی تاکید می کند: «زندگی و شعرهای زنده یاد مردانی رودی بود که در دوره قابل توجهی شکوه آبشار را داشت و تماشا و دلبستن به آن علاقه مندان فراوانی را به خود مشغول کرد و زمانی نیز چون رودی آرام از کناره دشت چشم نواز شعر زمزمه کنان گذشت».


 
نویسنده: آرش شفاعی ::: شنبه 83/12/15::: ساعت 11:6 صبح

امام زمانی بودن در لفظ و شعر وادا راحت است.

عاشق اهل بیت بودن هم همینطور.امروز خیلی ها را می بینی که دارند از راه داغ کردن این تنور نان می خورند.مردم را وادار می کنند برای اهل بیت سگ بشوند و واق واق کنند ...خودشان را مجروح کنند...قلاده به گردن بیندازند...با دامن زدن به جریان مداحی مبتذل و شبه پاپ می خواهند برای امام حسین(ع)مشتری جمع کنند و هزار کار شرم آور دیگر.

در بساط این عده چیزی که یافت نمی شود شعور شیعی و علوی است...چیزی که قحط است امام شناسی و فلسفه دین و مذهب است...برای این عده امام –زبانم لال- یک آدم مازوخیست است که برای ابراز ارادت به او باید پدرت را در بیاوری  و البته ندانی که او چه گفت و چه خواست وچه دید و چه کرد...همه ی انها کشک است مجلس امام را گرم کن...اشک بریز...خودت را تلف کن و ....به بهشت برو!!

من نمی دانم این جریان منحرف و خطر ناک تا کجا می خواهد پیش برود و بالاخره چه کسی جرات می کند از حد تذکر دادن فرا تر بود و این جریان افسار گسیخته مداحی –تجارت پیشگی به نام محبت اهل بیت- را مهار کند.


 
نویسنده: آرش شفاعی ::: یکشنبه 83/12/9::: ساعت 10:27 صبح
می گویند روزنامه نگاران چشمان بینا و زبان گویای مردم اند و توصیه می کنند که همیشه این قشر بیدار باشند وهوشیار تا بتوانند از حقوق و مطالبات مردم بگویند ، این گفته البته گفته ای صادقانه و دقیق است اما نه برای روزنامه نگاری که شب تا صبح را در کابوس مرگ آورپیش فروش بلیتهای نوروزی گذرنده است ! البته حتی روزنامه تگار بیچاره ای هم که شب را در کنار صدها نفر از همشهریانش -که در هنگام اخذ مالیات و عوارض به عزیزان مسوولان تبدیل می شوند- در خیابانهای سرد شهر گذرانده است و از شدت خواب و خستگی در حال انفجار است نمی تواند در این هنگام سکوت پیشه کند و هیچ نگوید. ماجرای زجر دهنده پیش فروش بلیتهای نوروزی برای همه ی کسانی که در ایام نوروز به اجبار یا اختیار قصد سفر دارند داستانی است که هر سال بدون تغییری در آن با همه ی ابعاد آزاردهنده و تلخ آن در حال تکرار است و وعده های مسوولان در مصاحبه ها و اظهار فضلهای سنواتی تغییری د رآن ایجاد نمی کند. به هرحال مردم محکوم هستند با وضعیت موجود بسازتد و به خاطر ناتوانی مسوولان در ایجاد بسترهای مناسب در خدمتگزاری به مردم مثل همیشه مشکلات را به جان بخرند و خرد و خسته و احتمالاً ناکام از دریافت بلیت روزهای مورد نظر خود به خانه هایشان بازگردند و تا سال بعد که ماجرا دوباره عیناً تکرار می شود بسازند و بسوزند. فروش زودهنگام بلیتها به صورت کنونی بستر مناسبی نیز برای فعالیت دلالان سودجو فراهم می کند که با اغتنام فرصت و آگاهی از عطش مردم برای سفر در این ایام کیسه ای برای خود بدوزند و به قیمت تضییع حقوق مردم سعی در نفوذ در آژانسها و رزرو بلیت کنند.در این میان اگرچه ماموران کنترل رجا سعی در به حداقل رسانیدن این سواستفاده ها دارند ولی بالا بودن حجم دریافت بلیتها ، تعدد مراکز فروش ، تراکم مراجعان و کم بودن بازرسان امکان عرض اندام دلالان را بالا برده است. پیش فروش اینترنتی بلیتها هم با همه تبلیغات و سودی که به جیب یک بانک خصوصی سرازیر کرد به دلیل حجم بالای مراجعات و ضعف ساختاری سیستم آن لاین رجا در بسیاری از موارد به خصوص در آخرین لحظات خرید اینترنتی به وسیله ای برای آزار و تضییع مضاعف حقوق مردم تبدیل شد. به نظر می رسد در کشور انجام نصفه ونیمه کارهای جدید بدون محاسبه میزان استقبال یا عدم استقبال مردم و نیز پیش بینی کردن توناییهای سخت افزاری و نرم افزاری به یک عادت مدیریتی بدل شده که این هم یکی از آن موارداست. مردم علاوه بر کرامت انسانی و ارزشهای والایی که دین برای آنان قائل است شهروندان جامعه هستند و دولت به سبب مالیاتهایی که از آنان می ستاند مستحق بالاترین احترام ،ارزشگذاری و خدمت رسانی اند ،چیزی که مسوولان عزیز راه آهن به رغم همه تلاشها و تمهیدات در رسیدن به آن هنوز فاصله ای فراوان دارند. درپایان به مسوولان محترمی که درسازمان میراث فرهنگی و گردشگری و در برنامه ریزیهای افسانه ای خو دافق جذب بیست میلیون گردشگر را در دو دهه آینده مشاهده کرده اند فقر خجالت آور زیر ساختها حتی در پاسخگویی به شهروندان خودی را متذکر می شویم !
 
نویسنده: آرش شفاعی ::: چهارشنبه 83/11/28::: ساعت 10:11 صبح

  چهارشنبه 28 بهمن ماه 1383     /   78862  

آیینه چشم ملائک موج برداشت
 
images/20050215/shear.jpg



ارسال کنید

مجموعه شعر «گنجشک و جبرئیل» از معدود مجموعه های شعر سپید است ، که در سالهای اخیر منتشر شده و به صورت کامل به انعکاس واکنش های فکری و روحی سراینده به یک موضوع واحد مربوط است. اصولا حادثه عاشورا و شهادت حماسی حضرت امام حسین ع در صحرای کربلا دارای ویژگی هایی است که باعث شده به عنوان یک موضوع همیشگی برای نخبگان شیعی همواره مورد توجه باشد. در نگاه حسن حسینی ، عاشورا سراسر ایثار ، بزرگواری ، حماسه و شکوهمندی است ، که انکار خنجر و زوبین نمی تواند بر گلوی مبین آفرینندگان آن خدشه ای وارد کند. شیوه نگریستن و نزدیک شدن شاعربه مقوله های مذهبی یا حوادث تاریخی که به بزرگان دین مرتبط است ارتباط تنگاتنگی با شیوه فکری و نوع نگرش به مقوله مذهب و شعر به صورت توامان دارد.
در بسیاری از موارد ، حادثه ای چون قیام حسینی برای شاعر موضوع است ؛ یعنی او می خواهد در این موضوع شعری بسراید، همچنان که در بسیاری از موضوعات دیگر حکمی ، اخلاقی ، اجتماعی یا شخصی شعر می سازد.
در نتیجه این نوع شاعران اولا نگاهی سطحی و طبق معمول به مقوله ای عظیم نظیر عاشورا دارند و ثانیا برای این که این شعر موضوعی آنها، گیرایی داشته باشد، عمدتا در گیر شرح و بسط عاطفی ماجرا می شوند و چون عمده شعرهای این گونه برای مخاطب عام سروده می شود ، حرفها هم در همان سطحی است که عامه مردم از موضوع برداشت می کنند. در جبهه مقابل این دیدگاه ، شاعری قرار دارد که عاشورا برای او یک موضع فکری است ، نه یک موضوع شعری.
در این دیدگاه است که اصولا قیام سید الشهداع به عنوان یک پایه و استوانه بنیادی در شالوده بندی نظام فکری و عقیدتی شاعر حضور دایم دارد و حتی اگر شاعر، شعر عاشورایی نسراید، تاثیرپذیری از آن دیدگاه و حضور همیشه و پررنگ موضع مندی شیعی و عاشورایی ، در نگاه و بیان او واضح است.
«گنجشک و جبرئیل» از نمونه های قابل ذکر این دیدگاه فکری است.
نگاه سراینده آن به موضوع شعر عاشورایی ، برخاسته از موضع فکری اوست و به همین دلیل ، در شعرا و تصاویر موهن و جسارت آمیز که برخی شاعران برای برانگیختن احساسات مخاطب از اهل بیت ع به دست داده اند و آن بزرگواران همیشه سرافراز را بیمار ، اسیر ، ذلیل و بیچاره خطاب کرده اند خبری نیست و نگاه او به ماجرا همان نگاه حضرت زینب است که ، ما رایت الا جمیلا. از خیمه گاه زخمی آب
دود حریق العطش تا عرش می رفت...
امداد را پیچیده در شولای طوفان
مردی به نام آبی دریا
به شط زد... دستی نهانی
لوحی مخطط را برآورد
نامی تناور را به رنگ سرخ خط زد...
آن گاه در عرش
آیینه چشم ملایک موج برداشت


ایهام تناسب ، ویژگی سبکی حسینی



یکی از مهمترین ویژگی های کار مرحوم حسینی در «گنجشک و جبرئیل» استفاده آگاهانه و موفق از ایهام تناسب است.
آنچنان که می دانیم ، عمده شاعران قدرتمند در طول تاریخ ادبیات فارسی از این صنعت بهره های هنرمندانه فراوان گرفته اند و استاد ایهام های شعر فارسی ، بی هیچ شک و شبهه ای حافظ است.
استفاده از این صنعت ، به بالا بردن سطح استفاده و کارکرد فرامتنی کلمات در مدار معمولی زبان کمک شایانی می کند. برای مثال هنگامی که شاعر می گوید:
آن روز ذوالفقار
با فرودی مجمل
کوهان گندیده شما را
به دونیم کرد
شاعر در استفاده از کلمه مجمل ، تعمد هنرمندانه ای به خرج داده است ؛ زیرا قرابت لفظی این کلمه با واژه جمل ، یادآوری می کند که شاعر بدون استفاده مستقیم از این کلمه ، قصد یادآوری حادثه تاریخی جنگ امیرمومنان با اصحاب جمل را دارد. یا به این شیوه استفاده از کلمه «دوپهلو» نگاه کنید که چگونه استفاده آن در کنار واژه «دنده» و ارتباط معنایی میان «پهلو» و «دنده» ، به ارتقای سطح معنایی و ایجاد لذت هنری در اثر کمک کرده است:
برق پودلای دوپهلو
میان دنده های من فاصله انداخت
همچنان که گفته شد ، استفاده از ایهام یک ویژگی سبکی عیان در کار حسینی است و می توان چندین مثال در این مورد در کار او پیدا کرد که حجم بالای مطلب و حوصله فراوان خواننده را می طلبد.


ترکیب سازی



به فهرستی از برخی ترکیبات مورد استفاده شاعر نگاهی می اندازیم: «منطق سیال ، سیل زخمدار اسارت ، پنجره عادل ، دست متورم زمین ، آفتاب بحرانی ، صبح مبین ، بادهای شرقی صالح ، ابرهای مومن ، آسمان مخلص ، غرور گرداب ، کوه صبور فاجعه ، شمشیر باستانی شرق ، آرواره بی ذوق ، بادهای کافر...» آن چنان که مشاهده می شود ، شاعر بیشتر از الگوی «محسوس + غیرمحسوس» یا «موجود بی جان + صفت متعلق به موجود جاندار» استفاده کرده که استفاده از ترکیبهای این گونه هم دست شاعر را در انتخاب کلماتی که بتوانند نقش دوگانه ای (نظیر آنچه درباره ایهام ها گفتیم) باز گذاشته و هم در انتقال سریع و غیرمستقیم مفهوم به شاعر کمک کرده است.


تلمیح



نکته مهمی که در سروده های مذهبی بخصوص سروده هایی که قصد دارند علاوه بر تحریک عاطفی مخاطب ، او را به اندیشیدن در فلسفه حرکت و قیام ائمه ع وادارند ؛ آگاهی هایی تاریخی است.
متاسفانه در نقل روایت ها و ماجراهای مربوط به زندگی و شهادت ائمه ع و از جمله حادثه سرخ عاشورا در طول تاریخ ، شاخ و برگ های نادرست و جعلها و تحریف هایی وارد شده و همین موضوع ، سبب می شود هنگام نزدیک شدن به این گونه شعری تمام نگاه و حواس شاعر شیعی متعهد به دنبال این باشد، که ناآگاهانه سبب ترویج غلوگویی ها یا تحریف های تاریخی که باعث وهن مقام امامت می شود ، نباشد. از سوی دیگر، استفاده از این آگاهی های تاریخی ، کارکرد مهمی در شعر دارند زیرا هم از یک سو موجب کاستن از شرح و بسطهای اضافه و ایجاد ایجاز در شعر شده و از سوی دیگر نیز تقریب ذهنی خواننده را به سوژه شعری موجب می شود.
برای مثال ، هنگامی که شاعر می گوید:
... و با سه شعله
گلوگاه راه شیری شکافت
اشاره ای دارد به اصابت تیر سه شعبه به گلوی حضرت علی اصغرع نوزاد شیرخوار امام حسین ع بدون این که نام مستقیمی از آن حضرت بیاورد. یا جایی که می گوید:
تو آن راز رشیدی
که روزی فرات بر لبت آورد
و کنار درک تو
کوه از کمر شکست
شاعر به روایت تاریخی روبه رو شدن امام ع با پیکر شهید برادرشان حضرت ابوالفضل العباس عاشاره ای دارد که امام پس از اطلاع یافتن از شهادت آن جناب می گوید ، که کمرم در این داغ شکست. آنچنان که می بینیم ، شاعر با استفاده شاعرانه ای که از این جمله امام کرده است پایان بندی مناسبی برای شعر خویش ایجاد کرده که حس عاطفی و تاثیرگذاری فراوانی دارد. (رجوع کنید به شعر راز رشید که یکی از بهترین شعرهای مجموعه است.)


ضعف های کتاب



«گنجشک و جبرئیل» هم مانند هر اثر دیگری از ضعف خالی نیست. یکی از ضعفهای این مجموعه ، که در برخی شعرهای آن بوضوح دیده می شود ، بیان مستقیم است: یعنی شاعر در برخی موارد ، چنان شیفته مفاهیم مورد نظر یا ممدوح خویش شده که از یاد برده است ، باید شعر بسراید. به همین دلیل ، در این گونه موارد نوشته های او بشدت از منطق نثر پیروی می کند و اگر مقطع نوشته نشوند ، یک نثر ادبی معمولی است: با من بگویید / تکلیف لفظ ناتوان حماسه / غیر از سکوت / در قبال ملکوت نام شما چیست؟

یا این مورد:

قربی می جوییم / از سنگ جاهلی / که نرخ مروارید محمدی را شکست / و از پولادی / که در کوفه / برج آفتاب را به دو شق کرد / و در عاشورا/ بوسه گاه نبی را / درنوردید نکته دیگر نیز فراز و فرود شعرهاست ، به گونه ای که شاعر در انتخاب شعرها برای تکمیل مجموعه ناگزیر به گزینش چند شعر از جمله شعرهای «دیباج اصغر، گنج در دیوار یا در کتابی ابدی» را که به نسبت سایر شعرها ضعیف ترند شده است ، که این موضوع به یکدستی اثر لطمه زده است.


حرف آخر



به روح سید حسن حسینی درود می فرستیم و آرزو می کنیم همچنان که خود گفته بود و آرزو کرده بود «گنجشک و جبرئیل» باعث شفاعت او در محشر و تقرب آن روح نگنجیده در حصارها با اولیای حق شود. ایدون باد!

  • نوآوری در قالب


    انتخاب قالب سپید برای سرودن شعر مذهبی ، پیش از انتشار «گنجشک و جبرئیل» مسبوق به سابقه بود. پیش از زنده یاد سیدحسن حسینی ، دکتر طاهره صفارزاده و دکتر سیدعلی موسوی گرمارودی شعرهای معروفی را در این قالب سروده بودند ؛ اما ویژگی عمده شعرهای آن دو نفر، مطول بودن آنها بود. حسن حسینی که پیش از «گنجشک و جبرئیل» شعر بی وزنی از او منتشر نشده بود ، در این مجموعه ، 30 قطعه شعر سپید را که طولانی ترین آنها 3 صفحه است ، گردهم آورده است.
    او در این مجموعه سعی کرده است با کشف ارتباطات معنوی میان اجزای شعر خود در غنای بیشتر معنایی آنها بکوشد.


  • آرش شفاعی

     
    نویسنده: آرش شفاعی ::: دوشنبه 83/11/19::: ساعت 5:0 عصر

         بید مجنون را از دست ندهید...بهترین فیلم جشنواره تا اینجا همین فیلم بود.

    از معدود فیلمهایی که تفکر پشت آن است و سرشار از لحظات سینمایی است.

    بازیهای جاندار به خصوص بازی پرویز پرستویی،موسیقی قدرتمند‍،فیلمنامه ای با فراز و فرودهای اندیشیده از این اثر فیلمی قابل تامل ساخته که با توجه به عنایت همیشگی داوران به مجیدی کسب چندین سیمرغ برای آن قابل تصور است.

                   


     
    نویسنده: آرش شفاعی ::: یکشنبه 83/11/18::: ساعت 2:54 عصر

    کافه ای لب مرز با ترکیه نو نوار می شود تا بیوه ی صاحب آن با برپاکردن دوباره اش از زیر بار منت ودین دیگران خلاص یابد.

    زن به رسم منطقه باید به عقد برادر بزرگ همسرش درآید ولی زن حاضر نیست به این ازدواج اجباری تن دهد و حاضر است در برابر این تصمم پیه همه چیز را به تن خود بمالد.

    درگیری میان زن و خانواده ی شویش به جاهای باریک می رسد و زن که دل مرد بیگانه ای را برده است به جای رفتن می ماند تا خود را ثابت کند.

    فیلم با ضرباهنگی قابل قبول پیش می رود و پایان بندی مناسبی دارد،فیلمنامه دارای انسجام مناسبی است اما شباهت زیادی به کارهای تهمینه میلانی می برد و از این لحاظ آزار دهنده است.

     


     
    <   <<   6   7      >

    لیست کل یادداشت های این وبلاگ