• وبلاگ : آرش شفاعي2
  • يادداشت : غزل شناسنامه شعر فارسي است
  • نظرات : 0 خصوصي ، 8 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + سيد مهدي موسوي 

    زير نويس : خبر فوري

    بعضي از افراد براي جبران كمبود هاي عاطفي خويش ادبيات را بهانه كرده اند و وارد جامعه ي ادبي شده اند چون شنيدند كه اصولا بعضي از شاعره هاي مجرد و بعضا متاهل تو پرانتز زنهاي مطلقه انسان هاي احساساتي و ساده اي هستند كه خيلي زود تحت تاثير جريان هاي مد شده در شعر قرار مي گيرند ، ( شايد هم جريان شعر! نه و خيالبافي هايي كه فقط ناشي از همان عقده هاي دروني آنهاست ) اين آدم ها به هر حال وارد جامعه ي شعر مي شوند و با همان ذوق اندكي كه در ادبيات پيدا مي كنند (كه نشات گرفته از طبع شيطاني آنها مي باشد ) بقيه اش رو نمي گم كه چند تا دوست دختر اين وسط هاپولي مي شه و ... چه بد كه به هموشون مثل هم دروغ مي گن و ... جالب اينكه سرشون رو كردند زير برف و...وقتي مي گي مي گن ما پاكيم يادت نره ( پيام بازرگاني : محصولات لبني پاك) حالا شما پيدا كنيد پرتقال فروش را...

    نام مستعار : جنجالي پست مدرن

    يه راهنمايي : نه! اصلا نمي گم اينها را فقط به خاطر كي نوشتم !

    سلام

    اينجا محرم است و آنجا جهنم...

    اينجا رقيه واعطشا سرمي‏دهد و آن‏سو حرمله سرود پشيماني با خويش نجوا مي‏كند...

    اينجا حسين‏عليه‏السلام، خون فرزند به آسمان هديه مي‏كند و آن‏سو عبيدالله، سرباز از كف مي‏دهد...

    اينجا فرزند حسن‏عليه‏السلام كه نامش قاسم است،‏ جان خويش را فداي حسين‏عليه‏السلام ‏مي‏خواهد و آن‏سو همه غريق درياي حيرت‏اند...

    اينجا همه مي‏دانند كه بهشت را به كف خواهند آورد و آن‏سو كسي نمي‏داند كه ميزبانش جهنم است...

    بگذريم...

    حسين‏عليه‏السلام را بايد سلامي داد از روي تسليم

    جبهه روياروي حسين‏عيه‏السلام را بايد لعنت كرد، لعنتي به بلنداي تاريخ و به عمق ظلم و جهل...

    زيارت عاشورا را بايد پاس داشت، نه آن‏گونه كه ما كرده‏ايم...

    زيارت عاشورا ميثاق غيرت و حميت و خداگرايي جماعت شيعه است كه امروز به فراموشي سپرده شده است...

    ياعلي

    بيدارم و مي‌بينمت رويا به رويا

    از پيش چشمم مي‌روي دنيا به دنيا

    با تو ميان آب و آتش و آشتي بود

    در آتش است از رفتنت دريا به دريا

    يك بار ديگر عشق را با خون نوشتند

    تعبير لبخند تو را گل‌گون نوشتند

    تا دست عشق از پيكر عاشق جدا شد

    با دست ليلا قصه‌ي مجنون نوشتند

    اين كوچه‌ها بي تو هميشه بي‌قرارند

    حس غريبي بين پاييز و بهارند

    رفتي ولي فكري به حال كوچه‌ها كن

    بوي تو دارند و تو را اما ندارند

    السلام عليك يا قتيل العبرات

    فرار رسيدن ايام شهادت جانسوز و جانگداز سالار و سرور شهيدان حضرت اباعبدالله الحسين(ع) را به پيشگاه امام عصر عج الله تعالي فرجه شريف ، شما برادر گرامي و همه دوست داران آل الله تسليت و تعزيت عرض مي كنم

    سلام را بايد آهسته گفت...
    جواب را بايد آهسته خواست...
    آهسته قدم بردار...
    آهسته ...
    گل‏ها را پرپر نكن...
    آه...
    صدايي را به انتظار نشسته‏ايم...
    مي‏گويند بعضي شنيده‏اند اما از ... نمي‏توان باور كرد...
    شايد آن‏ها نيز ...
    بگذريم...
    اما راستي اكنون مي‏شنوم...
    كودكي از فرط خوش‏حالي بلند شعر مي‏خواند و كودكان ديگر نيز او را هم‏راهي مي‏كنند...
    آيا خبر ندارند؟
    نمي‏دانم، اما چه مي‏توان كرد...
    سرخ را اگر رنگ خون و عشق بدانيم و سبز را اگر رنگ پيروزي و رسيدن، ام‏روز، نه! روزهايي ديگر سرخ‏ترين و سبزترين روزهاي زمين خواهد بود...
    سرخ‏ترين روز زمين از آن رو كه سرخي آن دريايي كه از حلقوم فرزند سبط نور الاهي مي‏خروشيد،‏ زمين و بل زمان را تا لحظه ظهور و انتقام،‏ سرخ و خونين كرده است...




    و ... اشك شايد براي فرو خوردن خشمي باشد به بلنداي تاريخ و به ... بگذريم.
    سبزترين روز زمين نيز از آن رو كه دريايي خروشان و پرانرژي آن‏هم از جنس عشق و عقل، خيابان‏هاي سكوت‏زده و اختناق‏پرور قلب اميد دنيا را كه قرن‏ها در سكوت شيطاني فرو رفته بود، به يكباره فرا گرفت و آهسته آهسته، روحي بزرگ از ريشه پرشكوه آسمان را بر مسند سيادت ملتي بزرگ نهاد...


    و حسين عليه السلام آمد و مي‏آيد...
    اما گويي هنوز به كربلاي دل‏هاي ما نرسيده‏ است...


    مي‏داني چرا؟


    بگذريم...

    سلام بيا پيشم ارش جون

    مشتاق ديدارم

    حرف حسابه
    + مريم حقيقت 
    سلام موافقم يا علي