سلام.
خدا را شكر كه عرفي شبهاي برره رو نديده بود...
البته شوخي بود.
تسلط شما در سرودن دوبيتي هاي طنز قابل تحسين است.مشكل از من است كه شبهاي برره را نديده ام.
سلام
در باره كاپشن نظرت مثبت است! اما در باره اين شاعر مرده كه با قتلهاي زنجيره اي آن زمان ارتباط داشته بعلت خود متشكر بودنش بوده يا نه به شما هشدار مي دهم كه مواظب خودت باشي به هرحال شما هم كمي تا قسمتي شاعر هستيد و ممكن است كه ...
نگاههامان در امتداد شعاعي به بلنداي افقي از غم سکته مي کند . صداي زمزمه آفتاب از پشت آيينه دودي شهر شنيده مي شود: فردا را طلوع نمي کنم. عين لنزهاي خاک گرفته عين نسخه هاي کاهي پيش نويسهامان عين سطرهاي معوج و شتابانمان که هر از چندي واژگان زخمي اش را گم مي کنيم و عين تيترهاي کوتاهمان گنگ و خاموش تار و مبهوت به انتظار پاسخي مي مانيم که خبر را برايمان حلاجي کند! اما انگار ويرايشگر سرنوشت اينبار خيال ندارد سطرهاي ترديدمان را ويرايش کند. ......
سلام داداش . خوبيد شما ؟؟ يادتون باشه اگر من نيام و سراغ نگيرم شما به كلي خواهرتون رو فراموش مي كنيد. راستي اين شعرزيبا ازشما ست ؟؟؟؟ خيلي خيلي دلنشينه. يه چيز جالب . امروز يه جائي اشعار شما رو به زبان برره اي ديدم. كم بود شاخ در بيارم. شك كردم شما باشيد . من نميدونستم داداش من اينقدر با ذوق و قريحه است . بهتون تبريك ميگم
به شدت به روزم / به سرعت بيا